Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
viva report
U
گزارش شفاهی
viva voting
U
گزارش شفاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
verbal
U
شفاهی
oral
U
شفاهی
orals
U
شفاهی
parol
U
شفاهی
viva voce
U
شفاهی
by word of mouth
U
شفاهی
nuncupative
U
شفاهی
vivas voce
U
شفاهی
nuncupatory
U
شفاهی
parol arrest
U
جلب شفاهی
oral test
U
ازمون شفاهی
nonverbal
U
غیر شفاهی
parol evidence
U
شهادت شفاهی
parol arrest
U
توقیف شفاهی
oral evidence
U
شهادت شفاهی
oral evidence
U
دلیل شفاهی
parol promise
U
قرارداد شفاهی
unwritten
U
بطور شفاهی
unwritten
U
غیرکتبی شفاهی
interlocutory decree
U
حکم شفاهی
nuncupative will
U
وصیت شفاهی
gentlemen's agreement
U
قرارداد شفاهی
simple contract
U
قرارداد شفاهی
interpreter
U
مترجم شفاهی
verbalization
U
بیان شفاهی
interpreters
U
مترجم شفاهی
viva voting
U
رای شفاهی
vivas voce
U
امتحان شفاهی
voicing
U
شفاهی صوتی
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
voice
U
شفاهی صوتی
voices
U
شفاهی صوتی
vocabular
U
زبانی شفاهی
viva voce
U
شفاها امتحان شفاهی
oral information
U
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
replied
U
جواب شفاهی دفاعیه
replies
U
جواب شفاهی دفاعیه
word of mouth
U
صدای کلمه شفاهی
reply
U
جواب شفاهی دفاعیه
replying
U
جواب شفاهی دفاعیه
catechesis
U
تعالیم مذهبی شفاهی
verbalizes
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizing
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised
U
بصورت شفاهی بیان کردن
cabala
U
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabbalah
U
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
verbalising
U
بصورت شفاهی بیان کردن
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
cabbala
U
حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
oral trade test
U
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
barrister
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barristers
U
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
account
U
گزارش
report
U
گزارش
reportage
U
گزارش
reported
U
گزارش
report generator
U
گزارش زا
recitetion
U
گزارش شز
reports
U
گزارش
bruit
U
گزارش سروصدا
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
situation report
U
گزارش وضعیت
school report
U
گزارش اموزشگاه
blue bell
U
گزارش جنایت
reportable
U
گزارش دادنی
command report
U
گزارش فرماندهی
to give forth
U
گزارش دادن
technical report
U
گزارش فنی
status report
U
گزارش وضعیت
survey report
U
گزارش بازرسی
wrap up
U
گزارش خلاصه
subemit a report
U
گزارش دادن
submit a report
U
گزارش دادن
expertise
U
گزارش اهل فن
visualreport
U
گزارش بصری
final report
U
گزارش نهایی
report writer
U
نویسنده گزارش
hot report
U
گزارش مهم
internal report
U
گزارش داخلی
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
report generation
U
تولید گزارش
management report
U
گزارش مدیریت
report file
U
فایل گزارش
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
report generator
U
مولد گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
flash report
U
گزارش انی
report program
U
برنامه گزارش
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
detailed report
U
گزارش مشروح
edit line
U
خط گزارش وضعیت
error report
U
گزارش خطا
periodic report
U
گزارش دورهای
logs
U
گزارش سفرهواپیما
report
U
گزارش دادن به
report
U
گزارش دادن
account
U
اهمیت گزارش
minute
U
گزارش وقایع
journal
U
گزارش روزانه
report
U
گزارش دیدبانی
commentary
U
گزارش رویداد
journals
U
گزارش روزانه
reported
U
گزارش دادن
reported
U
گزارش دیدبانی
story
U
روایت گزارش
action
U
گزارش وضع
actions
U
گزارش وضع
log
U
گزارش سفرهواپیما
press report
U
گزارش خبری
reports
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دادن به
reports
U
گزارش دادن به
reports
U
گزارش دادن
returned
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش رسمی
returning
U
گزارش دادن
annual report
U
گزارش سالانه
returned
U
گزارش رسمی
return
U
گزارش رسمی
accident reporting
U
گزارش حادثه
return
U
گزارش دادن
returns
U
گزارش دادن
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
blue bark
U
گزارش حرکت
returns
U
گزارش رسمی
commentaries
U
گزارش رویداد
annual report
U
گزارش سالیانه
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
verbal note
U
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
project technical report
U
گزارش فنی طرح
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
snap report
U
گزارش فوری یا انی
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
call up
U
دستور ارسال گزارش
reportable items
U
اقلام قابل گزارش
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
bill
U
گزارش جریان دعوی
bills
U
گزارش جریان دعوی
flash report
U
گزارش برق اسا
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
contact report
U
گزارش اخذ تماس
call-up
U
دستور ارسال گزارش
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
journals
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
air control and reporting center (c.r.c.
U
مرکز کنترل و گزارش هوایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com