Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
log
U
کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
logs
U
کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
aerographer
U
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
logbook
U
سفرنامه
itinerary
U
خط سیر سفرنامه
itineraries
U
خط سیر سفرنامه
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
reportage
U
گزارش
recitetion
U
گزارش شز
report generator
U
گزارش زا
account
U
گزارش
reports
U
گزارش
report
U
گزارش
reported
U
گزارش
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
error report
U
گزارش خطا
edit line
U
خط گزارش وضعیت
final report
U
گزارش نهایی
reports
U
گزارش دیدبانی
flash report
U
گزارش انی
returns
U
گزارش رسمی
action
U
گزارش وضع
management report
U
گزارش مدیریت
internal report
U
گزارش داخلی
hot report
U
گزارش مهم
actions
U
گزارش وضع
log
U
گزارش سفرهواپیما
logs
U
گزارش سفرهواپیما
reports
U
گزارش دادن به
detailed report
U
گزارش مشروح
command report
U
گزارش فرماندهی
commentary
U
گزارش رویداد
account
U
اهمیت گزارش
commentaries
U
گزارش رویداد
reported
U
گزارش دادن
journals
U
گزارش روزانه
journal
U
گزارش روزانه
story
U
روایت گزارش
report
U
گزارش دیدبانی
report
U
گزارش دادن به
minute
U
گزارش وقایع
accident reporting
U
گزارش حادثه
reported
U
گزارش دادن به
reports
U
گزارش دادن
bruit
U
گزارش سروصدا
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bark
U
گزارش حرکت
annual report
U
گزارش سالیانه
annual report
U
گزارش سالانه
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
reported
U
گزارش دیدبانی
report
U
گزارش دادن
reportable
U
گزارش دادنی
submit a report
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش دادن
survey report
U
گزارش بازرسی
technical report
U
گزارش فنی
to give forth
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش رسمی
visualreport
U
گزارش بصری
viva report
U
گزارش شفاهی
viva voting
U
گزارش شفاهی
returns
U
گزارش دادن
wrap up
U
گزارش خلاصه
subemit a report
U
گزارش دادن
status report
U
گزارش وضعیت
report writer
U
نویسنده گزارش
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
report program
U
برنامه گزارش
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
school report
U
گزارش اموزشگاه
return
U
گزارش دادن
return
U
گزارش رسمی
situation report
U
گزارش وضعیت
returned
U
گزارش دادن
returned
U
گزارش رسمی
expertise
U
گزارش اهل فن
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
report file
U
فایل گزارش
report generator
U
مولد گزارش
press report
U
گزارش خبری
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
periodic report
U
گزارش دورهای
report generation
U
تولید گزارش
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
bill
U
گزارش جریان دعوی
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
call up
U
دستور ارسال گزارش
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
snap report
U
گزارش فوری یا انی
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
bills
U
گزارش جریان دعوی
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
call-up
U
دستور ارسال گزارش
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
reportable items
U
اقلام قابل گزارش
project technical report
U
گزارش فنی طرح
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
contact report
U
گزارش اخذ تماس
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
flash report
U
گزارش برق اسا
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
he gave an a of the battle
U
گزارش ان جنگ راشرح داد
journals
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
air control and reporting center (c.r.c.
U
مرکز کنترل و گزارش هوایی
journal
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
White Paper
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
charted
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets
U
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charting
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
White Papers
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
chart
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough
U
من پیش نویس این گزارش رادیدم
rpg
U
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
inkling
U
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
charts
U
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
[results were]
satisfactory
U
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
collision detection
U
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship
U
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com