Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
day fighter
U
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
journal
U
گزارش روزانه
journals
U
گزارش روزانه
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
White Papers
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
stumping
U
کنده درخت
trunk
U
کنده درخت
trunks
U
کنده درخت
stumpy
U
پر از کنده درخت
stumps
U
کنده درخت
stump
U
کنده درخت
stumped
U
کنده درخت
stubby
U
پراز کنده درخت
sawlog
U
کنده درخت مناسب اره کردن
saw yer
U
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
barked
U
پوست کندن درخت
barking
U
پوست کندن درخت
barks
U
پوست کندن درخت
debarkation
U
کندن پوست درخت
debark
U
پوست درخت را کندن
bark
U
پوست کندن درخت
to strip something off
U
کندن پوست
[درخت]
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
To pick an apple off the tree.
U
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
leaching
U
دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
sentinels
U
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel
U
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
judicature
U
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
grubs
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grub
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
rootery
U
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
papaw
U
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
ceiba
U
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
underbrush
U
درخت کوچک روینده درزیر درخت
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
pull
U
کندن پشم کندن از
peels
U
پوست کندن کندن
pulls
U
کندن پشم کندن از
myrica
U
درخت شیشعان درخت موم
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
day by day
U
روزانه
diurnally
U
روزانه
diurnal
U
روزانه
per day
U
روزانه
quotidian
U
روزانه
workaday
U
روزانه
dailies
U
روزانه
day in, day out
<adv.>
U
روزانه
everyday
<adj.>
U
روزانه
every day
<adv.>
U
روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
روزانه
every single day
<adv.>
U
روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
روزانه
by d.
U
روزانه
perdiem
U
روزانه
day-to-day
<adj.>
U
روزانه
each day
<adv.>
U
روزانه
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
every single day
<adv.>
U
بطور روزانه
every day
<adv.>
U
بطور روزانه
workout
U
ورزش روزانه
daily pay
U
دستمزد روزانه
journal
U
دفتروقایع روزانه
day schools
U
مدرسهی روزانه
daily wage
U
مزد روزانه
day hospital
U
بیمارستان روزانه
daily storage
U
مخزن روزانه
daily round
U
کارهای روزانه
daily round
U
گردش روزانه
on a daily basis
<adv.>
U
بطور روزانه
journals
U
دفتروقایع روزانه
victualling allowance
U
جیره روزانه
dailgy food allowance
U
جیره روزانه
way of life
فعالیتهای روزانه
morning orders
U
برنامه روزانه
order of the day
U
برنامه روزانه
morning orders
U
دستورات روزانه
duily bread
U
نان روزانه
mean daily
U
متوسط روزانه
day school
U
مدرسهی روزانه
habitude
U
عادت روزانه
diurnal tide
U
کشند روزانه
diurnal load
U
بار روزانه
purchase journal
U
دفترخرید روزانه
day in, day out
<adv.>
U
بطور روزانه
workouts
U
ورزش روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
U
بطور روزانه
each day
<adv.>
U
بطور روزانه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
working day
U
ساعت کار روزانه
log books
U
دفتر رخدادهای روزانه
diaries
U
دفتر یادداشت روزانه
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
extern
U
کمک پزشک روزانه
day of supply
U
روز امادتدارکات روزانه
log book
U
دفتر رخدادهای روزانه
diary
U
دفتر یادداشت روزانه
diaries
U
دفتر خاطرات روزانه
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
breviary
U
کتاب نمازوادعیه روزانه
daily routine
U
عادت جاری روزانه
diary
U
دفتر خاطرات روزانه
utilization
U
کاربرد روزانه استفاده
dailgy food allowance
U
جیره غذایی روزانه
daily bread
U
نان یارزق روزانه
semidiurnal tide
U
کشند نیم روزانه
daily flood peak
U
بیشینه روزانه سیل
watch and ward
U
حق نگهبانی روزانه و شبانه
rations
U
مقدار جیره روزانه
rationed
U
مقدار جیره روزانه
ration
U
مقدار جیره روزانه
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
gambir
U
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambier
U
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
log
U
شرح روزانه جدول لگاریتم
daybook
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
What is the charge per day?
U
کرایه روزانه چقدر است؟
logs
U
شرح روزانه جدول لگاریتم
muster book
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
daylight traffic line
U
خط منع ایاب ذهاب روزانه
diarists
U
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist
U
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daily range of soil temperature
U
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
diaries
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
termograph
U
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
Cypress design
U
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
timber
U
کنده
block aead
U
سر کنده
bilboes
U
کنده
anvil stock
U
کنده
stocked
U
کنده
clogs
U
: کنده
chumps
U
کنده
stock
U
کنده
graven
U
کنده
stubbed
U
کنده
stubbing
U
کنده
clogged
U
: کنده
clog
U
: کنده
logs
U
کنده
log
U
کنده
chump
U
کنده
pulled
U
کنده
block
U
کنده
blocked
U
کنده
blocks
U
کنده
stub
U
کنده
stubs
U
کنده
chunk
U
کنده
bloc
U
کنده
dugout dewelling
U
کنده
chunks
U
کنده
knockstone
U
کنده
blocs
U
کنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com