Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
visualreport
U
گزارش بصری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
Other Matches
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
visual interceptor
U
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
optic
U
بصری
optical
U
بصری
visually
U
بصری
ocular
U
بصری
visual
U
بصری
visuals
U
بصری
videotext
U
متن بصری
audio-visual
U
سمعی بصری
audio visual
U
سمعی بصری
visual signal
U
علامت بصری
VDUs
U
واحدنمایش بصری
video ram
U
RA بصری یا تصویری
visual observation
U
دیدبانی بصری
optic chiasm
U
چلیپای بصری
VDUs
U
واحدنمایشگر بصری
VDU
U
واحدنمایش بصری
VDU
U
واحدنمایشگر بصری
visual identification
U
شناسایی بصری
visual flight
U
پرواز بصری
optic
U
چشمی بصری
visual signal
U
علایم بصری
vision recognition
U
تشخیص بصری
optical sight
U
دوربینهای بصری
audiovisual
U
سمعی و بصری
optic chiasma
U
چلیپای بصری
visual aids
U
کمکهای بصری
visual arts
U
هنرهای بصری
chiasma
U
ضربدر بصری
optokinetic
U
بصری- جنبشی
visual identification
U
تشخیص بصری
optical
U
الات بصری
visual display
U
نمایش بصری
visual communication
U
مخابره بصری
visual communication
U
ارتباط بصری
visual check
U
مقابله بصری
audiovisual
U
سمعی-بصری
visual elevation
U
افت بصری گلوله
flash card
U
ورقه تمرین بصری
video tape
U
نوار سمعی و بصری
titchener's illusion
U
خطای بصری تیچنر
video adapter
U
وفق دهنده بصری
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
vdt
U
ترمینال نمایش بصری
visual display unit
U
واحد نمایشگر بصری
visual display terminal
U
ترمینال نمایش بصری
vga
U
ارایه نگاره سازی بصری
video graphics array
U
ارایه نگاره سازی بصری
optical
U
نشانه روی بصری چشمی
visual flight
U
پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
optical sight
U
وسایل نشانه روی بصری
visual omnidirectional range
U
سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
raster scan graphics
U
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
nancy
U
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
video amplifier
U
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
pip matching
U
روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
ethernet
U
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
aliasing
U
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
recitetion
U
گزارش شز
report generator
U
گزارش زا
reported
U
گزارش
report
U
گزارش
account
U
گزارش
reportage
U
گزارش
reports
U
گزارش
management report
U
گزارش مدیریت
press report
U
گزارش خبری
internal report
U
گزارش داخلی
technical report
U
گزارش فنی
flash report
U
گزارش انی
final report
U
گزارش نهایی
error report
U
گزارش خطا
edit line
U
خط گزارش وضعیت
detailed report
U
گزارش مشروح
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
hot report
U
گزارش مهم
survey report
U
گزارش بازرسی
periodic report
U
گزارش دورهای
report generator
U
مولد گزارش
situation report
U
گزارش وضعیت
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report program
U
برنامه گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
report writer
U
نویسنده گزارش
reportable
U
گزارش دادنی
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
school report
U
گزارش اموزشگاه
status report
U
گزارش وضعیت
viva report
U
گزارش شفاهی
viva voting
U
گزارش شفاهی
submit a report
U
گزارش دادن
subemit a report
U
گزارش دادن
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
expertise
U
گزارش اهل فن
wrap up
U
گزارش خلاصه
report file
U
فایل گزارش
report generation
U
تولید گزارش
to give forth
U
گزارش دادن
commentary
U
گزارش رویداد
annual report
U
گزارش سالانه
annual report
U
گزارش سالیانه
report
U
گزارش دادن به
returns
U
گزارش دادن
report
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دادن به
blue bark
U
گزارش حرکت
story
U
روایت گزارش
journal
U
گزارش روزانه
reported
U
گزارش دادن
journals
U
گزارش روزانه
commentaries
U
گزارش رویداد
minute
U
گزارش وقایع
returns
U
گزارش رسمی
account
U
اهمیت گزارش
report
U
گزارش دادن
accident reporting
U
گزارش حادثه
actions
U
گزارش وضع
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
returning
U
گزارش رسمی
reported
U
گزارش دیدبانی
returned
U
گزارش رسمی
logs
U
گزارش سفرهواپیما
returned
U
گزارش دادن
action
U
گزارش وضع
return
U
گزارش رسمی
reports
U
گزارش دادن به
log
U
گزارش سفرهواپیما
return
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش دادن
command report
U
گزارش فرماندهی
reports
U
گزارش دیدبانی
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
bruit
U
گزارش سروصدا
reports
U
گزارش دادن
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
air signal
U
علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
call up
U
دستور ارسال گزارش
call-up
U
دستور ارسال گزارش
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
bill
U
گزارش جریان دعوی
bills
U
گزارش جریان دعوی
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
snap report
U
گزارش فوری یا انی
reportable items
U
اقلام قابل گزارش
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
contact report
U
گزارش اخذ تماس
flash report
U
گزارش برق اسا
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
journals
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle
U
گزارش ان جنگ راشرح داد
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
air control and reporting center (c.r.c.
U
مرکز کنترل و گزارش هوایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com