English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
school report U گزارش اموزشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
education center U اموزشگاه
school U اموزشگاه
almamater U اموزشگاه
schools U اموزشگاه
truant U از اموزشگاه گریززدن
schoolmistress U مدیره اموزشگاه
schoolmistresses U مدیره اموزشگاه
truants U از اموزشگاه گریززدن
academies U دانشگاه اموزشگاه
preparatory schools U اموزشگاه امادگی
comprehensive schools U اموزشگاه جامع
vocational school U اموزشگاه حرفهای
training school U اموزشگاه حرفهای
technical school U اموزشگاه فنی
night school U اموزشگاه شبانه
night schools U اموزشگاه شبانه
special school U اموزشگاه استثنایی
private school U اموزشگاه خصوصی
private schools U اموزشگاه خصوصی
preparatory school U اموزشگاه امادگی
comprehensive school U اموزشگاه جامع
dogo U اموزشگاه جودو
interscholastic competition U مسابقه اموزشگاه ها
principal of a school U مدیر اموزشگاه
foundation school U اموزشگاه موقوف
dominie U رئیس اموزشگاه
head master U مدیر اموزشگاه
parochial school U اموزشگاه کلیسایی
nongraded school U اموزشگاه بی دانشپایه
hedge school U اموزشگاه پست
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
manege U اموزشگاه اسب سواری
schoolhouse U ساختمان یاعمارت اموزشگاه
lockups U تعطیل کردن اموزشگاه
conservatoire U اموزشگاه هنرهای زیبا
school slang U اصطلاح ویژه اموزشگاه
schoolhouses U ساختمان یاعمارت اموزشگاه
lockup U تعطیل کردن اموزشگاه
school fee U ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
schools U پیروان یک مکتب اموزشگاه
school pence U پول هفتگی اموزشگاه
school U پیروان یک مکتب اموزشگاه
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
to play the truant U از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
interscholastic U واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
ragged school U اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
full timer U بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
prefectoral U مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
mixed school U اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
brown minor U براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
report generator U گزارش زا
recitetion U گزارش شز
reported U گزارش
account U گزارش
report U گزارش
reportage U گزارش
reports U گزارش
detailed report U گزارش مشروح
press report U گزارش خبری
report generator U مولد گزارش
blue bell U گزارش جنایت
returns U گزارش دادن
bruit U گزارش سروصدا
reportable U گزارش دادنی
report writer U گزارش نویسی
command report U گزارش فرماندهی
report program U برنامه گزارش
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
returns U گزارش رسمی
blue bell U گزارش بدرفتاری
flash report U گزارش انی
returning U گزارش رسمی
return U گزارش رسمی
return U گزارش دادن
hot report U گزارش مهم
report writer U نویسنده گزارش
internal report U گزارش داخلی
management report U گزارش مدیریت
quarterly report U گزارش سه ماهه
returning U گزارش دادن
edit line U خط گزارش وضعیت
error report U گزارش خطا
report generation U تولید گزارش
final report U گزارش نهایی
report file U فایل گزارش
returned U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
periodic report U گزارش دورهای
blue bark U گزارش حرکت
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
to give forth U گزارش دادن
story U روایت گزارش
reported U گزارش دادن به
reports U گزارش دادن به
technical report U گزارش فنی
survey report U گزارش بازرسی
submit a report U گزارش دادن
reported U گزارش دادن
journal U گزارش روزانه
visualreport U گزارش بصری
viva report U گزارش شفاهی
reports U گزارش دادن
turn in <idiom> U گزارش دادن
expertise U گزارش اهل فن
logs U گزارش سفرهواپیما
wrap up U گزارش خلاصه
log U گزارش سفرهواپیما
action U گزارش وضع
actions U گزارش وضع
viva voting U گزارش شفاهی
subemit a report U گزارش دادن
journals U گزارش روزانه
report U گزارش دادن
account U اهمیت گزارش
minute U گزارش وقایع
annual report U گزارش سالیانه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
annual report U گزارش سالانه
accident reporting U گزارش حادثه
report U گزارش دیدبانی
report U گزارش دادن به
status report U گزارش وضعیت
commentaries U گزارش رویداد
commentary U گزارش رویداد
rpg U مولدبرنامه گزارش
situation report U گزارش وضعیت
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
According to the riport . U بقرار این گزارش
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
progress report U گزارش پیشرفت کار
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
snap report U گزارش فوری یا انی
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
project technical report U گزارش فنی پروژه
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
reportable items U اقلام قابل گزارش
project technical report U گزارش فنی طرح
journal book U دفتر گزارش روزانه
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
draft report U گزارش نیمه نهایی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
call up U دستور ارسال گزارش
docking report U گزارش تعمیر ناو
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
call-up U دستور ارسال گزارش
call-ups U دستور ارسال گزارش
schedule report U گزارش زمانبندی شده
contact report U گزارش اخذ تماس
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
misreport U اشتباه گزارش دادن
logs U گزارش سفرنامه کشتی
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
bill U گزارش جریان دعوی
interim report U گزارش پیشرفت کار
bills U گزارش جریان دعوی
log U گزارش سفرنامه کشتی
flash report U گزارش برق اسا
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
report generator U برای تامین گزارش کامل
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com