English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
situation report U گزارش وضعیت
status report U گزارش وضعیت
edit line U خط گزارش وضعیت
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
sentinel U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
flag U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags U 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
valuations U ارزیابی
valuation U ارزیابی
assessment U ارزیابی
appraisement U ارزیابی
attack assessment U ارزیابی تک
assessments U ارزیابی
cost accounting U ارزیابی
evalution U ارزیابی
estimating U ارزیابی
estimates U ارزیابی
it was valued at rials 000 U ارزیابی شد
estimated U ارزیابی
indiction U ارزیابی
estimate U ارزیابی
evaluation U ارزیابی
appraisal U ارزیابی
appraisals U ارزیابی
evaluations U ارزیابی
report U گزارش
report generator U گزارش زا
reportage U گزارش
account U گزارش
recitetion U گزارش شز
reports U گزارش
reported U گزارش
evaluating U ارزیابی کردن
valued U ارزیابی شده
estimating U ارزیابی تخمین
appraises U ارزیابی کردن
stock valuation U ارزیابی موجودی
summative evaluation U ارزیابی تلخیصی
rated U ارزیابی شده
appraise U ارزیابی کردن
reappraisals U ارزیابی تازه
reappraisal U ارزیابی تازه
assessed U ارزیابی کردن
assess U ارزیابی کردن
supplier evaluation U ارزیابی فروشنده
assesses U ارزیابی کردن
appraised U ارزیابی کردن
valuation of stock U ارزیابی موجودی
validation U تصدیق ارزیابی
evaluates U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
estimate U ارزیابی تخمین
assessing U ارزیابی کردن
estimates U ارزیابی تخمین
estimated U ارزیابی تخمین
appraising U ارزیابی کردن
evaluated U ارزیابی کردن
ratable U قابل ارزیابی
project evaluation U ارزیابی طرح
analyse [British] U ارزیابی کردن
analyze [American] U ارزیابی کردن
surveys U ارزیابی کردن
surveyed U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
assay U ارزیابی کردن
dissect [analyse] U ارزیابی کردن
study U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
bolt [examine] U ارزیابی کردن
check U ارزیابی کردن
determine U ارزیابی کردن
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
untested <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
personality assessment U ارزیابی شخصیت
evaluation score U نمره ارزیابی
enquire into U ارزیابی کردن
examine U ارزیابی کردن
explore U ارزیابی کردن
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
make an evaluation U ارزیابی کردن
cost accountant U متخصص ارزیابی
rates U ارزیابی کردن
job costing U ارزیابی هزینه ها
revaluation U ارزیابی مجدد
job evaluation U ارزیابی شغل
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
attack assessment U ارزیابی نتایج تک
rate U ارزیابی کردن
holistic evalution U ارزیابی کلی
inspect U ارزیابی کردن
investigate U ارزیابی کردن
look into U ارزیابی کردن
scrutinize U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
formative evaluation U ارزیابی تکوینی
detailed report U گزارش مشروح
periodic report U گزارش دورهای
reports U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دادن به
logs U گزارش سفرهواپیما
log U گزارش سفرهواپیما
error report U گزارش خطا
survey report U گزارش بازرسی
technical report U گزارش فنی
press report U گزارش خبری
action U گزارش وضع
rpg U مولدبرنامه گزارش
internal report U گزارش داخلی
journal U گزارش روزانه
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
management report U گزارش مدیریت
report writer U نویسنده گزارش
school report U گزارش اموزشگاه
hot report U گزارش مهم
actions U گزارش وضع
submit a report U گزارش دادن
subemit a report U گزارش دادن
final report U گزارش نهایی
flash report U گزارش انی
story U روایت گزارش
journals U گزارش روزانه
reportable U گزارش دادنی
expertise U گزارش اهل فن
return U گزارش رسمی
return U گزارش دادن
minute U گزارش وقایع
blue bark U گزارش حرکت
blue bell U گزارش جنایت
commentary U گزارش رویداد
bruit U گزارش سروصدا
commentaries U گزارش رویداد
annual report U گزارش سالیانه
to give forth U گزارش دادن
report U گزارش دادن
account U اهمیت گزارش
returned U گزارش دادن
returns U گزارش رسمی
returns U گزارش دادن
returning U گزارش رسمی
viva voting U گزارش شفاهی
viva report U گزارش شفاهی
wrap up U گزارش خلاصه
returning U گزارش دادن
visualreport U گزارش بصری
report file U فایل گزارش
report generation U تولید گزارش
returned U گزارش رسمی
annual report U گزارش سالانه
reported U گزارش دادن
blue bell U گزارش بدرفتاری
command report U گزارش فرماندهی
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
reported U گزارش دیدبانی
quarterly report U گزارش سه ماهه
accident reporting U گزارش حادثه
turn in <idiom> U گزارش دادن
report generator U مولد گزارش
report U گزارش دیدبانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com