Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a true and accurate report
U
گزارشی درست و دقیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
correcting
U
دقیق یا درست
correct
U
دقیق یا درست
corrects
U
دقیق یا درست
approximates
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximate
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
reportorial
U
گزارشی
to write up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
reporting by axception
U
گزارشی که فقط حاوی اقلام خارج از قلمرو عادی بوده ونیازمند توجه مدیریت است
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
intent
U
دقیق
precision
U
دقیق
scholastical
U
دقیق
punctual
U
دقیق
stringently
U
دقیق
scholastic
U
دقیق
wistful
U
دقیق
particular redemption
U
دقیق
exacts
U
دقیق
exquisite
U
دقیق
accurate
U
دقیق
exact solution
U
حل دقیق
exact
U
دقیق
scrutinizer
U
دقیق
stringent
U
دقیق
advertent
U
دقیق
subtil
U
دقیق
astute
U
دقیق
exacted
U
دقیق
punctilious
U
دقیق
literal
U
دقیق
punctiliously
U
دقیق
tenty
U
دقیق
imprecise
U
غیر دقیق
fine setting
U
تنظیم دقیق
exact location
U
محل دقیق
fine adjustment
U
تنظیم دقیق
precision fire
U
تیر دقیق
perpend
U
دقیق بودن
persnickety
U
کاربسیار دقیق
particularization
U
شرح دقیق
micro pressure gage
U
فشارسنج دقیق
fine spun
U
دقیق خیالی
precision balance
U
ترازوی دقیق
subtlest
U
دقیق لطیف
subtler
U
دقیق لطیف
detailed analysis
U
آنالیز دقیق
subtle
U
دقیق لطیف
an a calculator
U
محاسب دقیق
control
U
توپزن دقیق
controlling
U
توپزن دقیق
controls
U
توپزن دقیق
precision adjustment
U
تنظیم دقیق
tenuous
U
لطیف دقیق
arm of precision
U
اسلحه دقیق
set
U
لجوج دقیق
sets
U
لجوج دقیق
setting up
U
لجوج دقیق
precisian
U
خیلی دقیق
detailed analysis
U
بررسی دقیق
thoroughgoing
U
بسیار دقیق
precision sweep
U
روبش دقیق
scrutiny
U
بررسی دقیق
pryingly
U
با نگاه دقیق
high accuracy measurement
U
سنجش دقیق
queazy
U
زیاد دقیق
precise
U
دقیق کردن
precise
U
صریح دقیق
precise
U
خیلی دقیق
strictly speaking
U
دقیق شویم
pernickety
U
کاربسیار دقیق
queasy
U
زیاد دقیق
precision spirit level
U
ترازوی دقیق
going-over
U
بررسی دقیق
precision scale
U
مقیاس دقیق
instruments
U
الات دقیق
precision tools
U
الات دقیق
goings-over
U
بررسی دقیق
precision tool
U
ابزار دقیق
precisionist
U
بسیار دقیق
thorough paced
U
دقیق گام
watchfulness
U
دقیق هشیاری
in-depth
U
دقیق و عمیق
punctual
U
باذکرجزئیات دقیق
precision levelling
U
ترازیابی دقیق
instrument
U
الات دقیق
precision instrument
U
سنجه دقیق
sounded
U
بی خطر دقیق
sound
U
بی خطر دقیق
watchful
U
بی خواب دقیق
precision measurment
U
سنجش دقیق
sounds
U
بی خطر دقیق
soundest
U
بی خطر دقیق
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
facsimile
U
کپی دقیق از یک متن
stickler
U
سمج خیلی دقیق
inspects
U
ازمایش دقیق بازبینی
mind one's P's and Q's
<idiom>
U
خیلی دقیق به رفتاروگفتار
meticulous
U
خیلی دقیق وسواسی
sticklers
U
سمج خیلی دقیق
pick someone's brains
<idiom>
U
اطلاعات دقیق به کسی
inspected
U
ازمایش دقیق بازبینی
probity
U
پیروی دقیق از اصول
pore
U
بمطالعه دقیق پرداختن
pores
U
بمطالعه دقیق پرداختن
particular
U
دقیق نکته بین
zeros
U
تنظیم دقیق دستگاه
zeroes
U
تنظیم دقیق دستگاه
chronometer
U
ساعت شمار دقیق
zero
U
تنظیم دقیق دستگاه
calibration
U
تنظیم الات دقیق
scrupulously
<adv.>
U
خیلی دقیق وسواسی
astringent
U
سخت گیر دقیق
inspect
U
ازمایش دقیق بازبینی
inspecting
U
ازمایش دقیق بازبینی
facsimiles
U
کپی دقیق از یک متن
fine turning
U
میزان سازی دقیق
precision drill
U
مته کردن دقیق
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
to pore
[over; on]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
mirrors
U
ایجاد کپی دقیق
precision engineering
U
مهندسی ابزار دقیق
precision engineering
U
تکنیک ابزار دقیق
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
fine tuning
U
میزان سازی دقیق
fine sight
U
تنظیم خط نشانه دقیق
precision lathe
U
ماشین تراش دقیق
precision measuring equipment
U
تجهیزات سنجش دقیق
precision casting
U
ریخته گری دقیق
mirror
U
ایجاد کپی دقیق
tenderest
U
دقیق ترد ونازک
tendered
U
دقیق ترد ونازک
tender
U
دقیق ترد ونازک
precision adjustment
U
تنظیم دقیق تیر
precision adjustment
U
تنظیم تیر دقیق
edge sharpening
U
دقیق کردن لبه
precision bore
U
سوراخ کردن دقیق
precision
U
بسیار دقیق بودن
tendering
U
دقیق ترد ونازک
measuring magnifier
U
مسافت یاب دقیق
precision
U
اندازه گیری دقیق
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
mirrored
U
ایجاد کپی دقیق
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
attenuate
U
تقلیل دادن دقیق شدن
format
U
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats
U
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
thread the needle
U
پاس دقیق از بین مدافعان
attenuates
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating
U
تقلیل دادن دقیق شدن
punctilio
U
نکته دقیق در ایین رفتار
theodolite
U
زاویه یاب دقیق ثانیهای
theodolites
U
زاویه یاب دقیق ثانیهای
subtilize
U
دقیق وحساس ولطیف کردن
an i calculation
U
حساب نادرست یا غیر دقیق
subtilization
U
ملایمت دقیق و لطیف سازی
image
U
کپی دقیق از فضایی از حافظه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com