English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in pawn U گرو گذاشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fallow U بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
hallmark U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmarks U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
new laid U تازه گذاشته
new-laid U تازه گذاشته
included U تو گذاشته تو مانده
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
dog cart U یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
fly speck U گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
gingall U یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
incurved U تو گذاشته
lipping U قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
liquidity perference U جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
monstrance U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
mortgage property U مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
net ball U یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
of ripe years U پابسن گذاشته
on sale U در معرض فروش گذاشته شده
ostensorium U فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
persiennes U یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
quartus U چهارمی شخص گذاشته وبارقم
specific devise U زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stay behind U نیروی جا گذاشته شده
stay behind U باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
I am wearing my hat at an angle . U کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
He is through ( done ) with politics . U سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
I have pledged ( staked ) my reputation on it . U شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
He had a cigar between his lips . U یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com