English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
battle group U گروه نبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preventive war U نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
battle U نبرد
actions U نبرد
action U نبرد
set-tos U نبرد
set-to U نبرد
campaigned U نبرد
struggle U نبرد
combats U نبرد
campaign U نبرد
combating U نبرد
combated U نبرد
combat U نبرد
campaigning U نبرد
set to U نبرد
campaigns U نبرد
struggles U نبرد
struggled U نبرد
struggling U نبرد
battling U نبرد
fight U نبرد
fights U نبرد
battles U نبرد
passage of arms U نبرد
battled U نبرد
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
battling U نبرد کردن
campaigns U صحنه نبرد
infighting U نبرد نزدیک
battle position U موضع نبرد
campaigning U صحنه نبرد
in a U مشغول نبرد
campaign U صحنه نبرد
naval campaign U نبرد دریایی
campaigned U صحنه نبرد
land combat U نبرد زمینی
passage at arms U نبرد مواقعه
militating U نبرد کردن
militates U نبرد کردن
war cry U عربده نبرد
warm corner U نبرد سخت
area of war U منطقه نبرد
frayed U نبرد نزاع
frays U نبرد نزاع
land combat U نبرد در ساحل
militated U نبرد کردن
infighting U نبرد در فاصله کم
militate U نبرد کردن
conflicted U کشمکش نبرد
conflicts U کشمکش نبرد
battlefield U میدان نبرد
battlefields U میدان نبرد
battleship U نبرد ناو
list U میدان نبرد
battled U نبرد کردن
fray U نبرد نزاع
battle U نبرد کردن
conflict U کشمکش نبرد
battleships U نبرد ناو
battle ship U نبرد ناو
battles U نبرد کردن
preventive war U نبرد دفاعی
position warfare U نبرد موضعی
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dog fight U نبرد جنگندههای هوایی
out of action U از نبرد خارج شده
forward echelon U رده جلوی نبرد
She achieved nothing . U کاری از پیش نبرد
The scen of a bloody (great) battle. U صحنه نبرد خونین
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
protracted war U استراتژی نبرد طولانی
battle map U نقشه منطقه نبرد
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
campaigns U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigning U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigned U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign U رزم نبرد کردن جنگیدن
battlefield evacuation U اخراجات پزشکی از میدان نبرد
war strenght U قدرت نبرد نیروی جنگی
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
opposing U مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
single combat U اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
combats U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
cluster bomb U گروه
congregations U گروه
congregation U گروه
cluster U گروه
team U گروه
massing U گروه
multitude U گروه
multitudes U گروه
herd U گروه
herded U گروه
herding U گروه
herds U گروه
attack group U گروه تک
concourses U گروه
concourse U گروه
many U گروه
squads U گروه
flock U گروه
flocking U گروه
flocks U گروه
throng U گروه
thronged U گروه
thronging U گروه
throngs U گروه
bunched U گروه
g , series U گروه ژ
gang U گروه
parcels U گروه
fries U گروه
fry U گروه
frying U گروه
parcel U گروه
gangs U گروه
bunch U گروه
bunches U گروه
squad U گروه
covey U گروه
swarms U گروه
swarmed U گروه
cluster bombs U گروه
clusters U گروه
swarm U گروه
host U گروه
hosted U گروه
hosting U گروه
hosts U گروه
bunching U گروه
platoon U گروه
platoons U گروه
assembly U گروه
masses U گروه
sets U گروه
ring U گروه
school U گروه
group U گروه
groups U گروه
cohorts U گروه
cohort U گروه
special interest group U گروه
set U گروه
corps U گروه
crowds U گروه
crowd U گروه
company U گروه
companies U گروه
teams U گروه
bevy U گروه
lot U گروه
setting up U گروه
t group U گروه T
schools U گروه
trooping U گروه
party U گروه
shoal U گروه
mass U گروه
flocked U گروه
folks U گروه
folk U گروه
batch U گروه
batches U گروه
shoals U گروه
ensign U گروه
trooped U گروه
troop U گروه
ensigns U گروه
clique U گروه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com