English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schnauzer U سگ " تری یر "المانی نژاد
teutonic U از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
epistasy U اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasis U اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
Germanic U المانی
germain U ) : المانی
jerry U المانی
high dutch U زبان المانی
germanize U المانی کردن
German measles U سرخجه المانی
hans U المانی یاهلندی
germanization U المانی شدن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
gotha U یکجورهواپیمای بزرگ المانی
germanize U المانی ماب کردن
teutonize U به المانی ترجمه کردن
germanity U صفات ویژه المانی
wagnerite U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerian U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
junker U اصیل زاده المانی
alemannic U لهجهء مخصوص المانی
pfennig U مسکوک مسی المانی
hun U مخرب تمدن المانی
fokker U یکجورهواپیمای جنگی المانی
panzer U لشگر زرهی المانی
land grave U کنت قدیم المانی
Gothic U حروف سیاه قلم المانی
kummel U نوشابه المانی زیره دار
doberman pinscher U سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
germanism U اصطلاحات ویژه زبان المانی
junker U جوان نجیب زاده المانی
lansquenet U سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
landgravine U لقب برخی از شاهزادگان المانی است
goth U یکی از اقوام المانی قدیم بربری
thaler U یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
hegelianism U مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
rhenish U شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
groschen U سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
Marxism U روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
pfenin U سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
jack johnson U د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
he was refused employment U کردند
mauser U یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
minnesinger U شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
they put their heads together U با هم مشورت کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
they mulcted him U او را جریمه کردند
landgrave U لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
they had words U باهم نزاع کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
descents U نژاد
descent U نژاد
strain U نژاد
phylon U نژاد
phylum U نژاد
sibling U هم نژاد
siblings U هم نژاد
strains U نژاد
issue U نژاد
congenerous U هم نژاد
blood U نژاد
issued U نژاد
origins U نژاد
races U نژاد
stirps U نژاد
raced U نژاد
origin U نژاد
Lurs U نژاد لر
race U نژاد
issues U نژاد
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
pedigree U ریشه نژاد
ethnography U نژاد پرستی
master race U نژاد برتر
ethnology U نژاد شناسی
half breed U از نژاد مختلف
pedigrees U ریشه نژاد
anglian U مربوط به نژاد
genocide U نژاد ستیزی
full blood U نژاد خالص
ethnocentric U نژاد پرست
genocide U نژاد زدایی
biotype U جانداران هم نژاد
ethnocentrism U نژاد پرستی
full blooded U از نژاد اصیل
racism U نژاد پرستی
purebred U پاک نژاد
Celts U نژاد سلت
Celt U نژاد سلت
outcrossing U پیوند دو نژاد
Adegenerate ( decadent ) race . U نژاد فاسد
mutts U سگ پست نژاد
mutt U سگ پست نژاد
the black race U نژاد سیاه
racists U نژاد پرست
racist U نژاد پرست
Slav U از نژاد اسلاو
full-blooded U پاک نژاد
eugenics U اصلاح نژاد
mongrels U پست نژاد
mongrel U پست نژاد
Normans U از نژاد نرمان
Norman U از نژاد نرمان
Slavs U از نژاد اسلاو
highborn U نیک نژاد
underbred U از نژاد غیراصیل
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
interbreed U اصلاح نژاد کردن
anti-Semitic U مخالف نژاد سامی
Celtic U وابسته به نژاد سلت
white civilization U تمدن نژاد سفید
semitics U نژاد شناسی سامی
paleface U نژاد سفید پوست
hamitic U مربوط به نژاد حام
hamito semitic U از نژاد حامی وسامی
humankind U بشریت نژاد انسان
skinhead U رذل نژاد پرست
skinheads U رذل نژاد پرست
of alow parentage U فرومایه پست نژاد
gerontomorphosis U پیر شدگی نژاد
top dog U نژاد یا شخص غالب
creole U دارای نژاد مخلوط
inbreed U از یک نژاد ایجاد کردن
improvement in stock breading U اصلاح نژاد چارپایان
anglo saxon U نژاد انگلیسی وساکنسونی
creoles U دارای نژاد مخلوط
quadroon U از نژاد سفید وسیاه
euthenics U اصلاح نژاد محیطی
African American U نژاد آفریقایی آمریکایی
bon ton U خوش نژاد اشرافی
negrophobe U بیمناک از نژاد سیاه
akkadian U نژاد اکد یا اکاد
africander U افریقایی فرنگی نژاد
game fowl U نژاد خروس جنگی
heaven born U خدایی اسمانی نژاد
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
communally U گروهی
congregational U گروهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com