English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
headquarters company U گروهان قرارگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
company U گروهان
companies U گروهان
headquarters company U گروهان ارکان
company grade U در رده گروهان
orderly room U دفتر گروهان
separate company U گروهان مستقل
company commander U فرمانده گروهان
service company U گروهان خدمات
teams U گروهان تقویت شده
team U گروهان تقویت شده
company U گروهان همراه کسی رفتن
companies U گروهان همراه کسی رفتن
battle group U واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
terminal service company U گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
company grade U پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
headquarters U قرارگاه
setting U قرارگاه
subbase U قرارگاه
general headquarters U قرارگاه کل
headquarter U قرارگاه
settings U قرارگاه
mobile equipment pool U بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
brigade headquarters U قرارگاه تیپ
central position U قرارگاه مرکزی
headquarters detachment U بخش قرارگاه
matrix or matrices U قرارگاه گوهر
headquarters detachment U قسمت قرارگاه
headquarters battery U اتشبار قرارگاه
hen roost U قرارگاه مرغان
post U پادگان قرارگاه
post- U پادگان قرارگاه
posted U پادگان قرارگاه
posts U پادگان قرارگاه
headquarters U قرارگاه فرماندهی
alternate headquarters U قرارگاه یدکی
allied headquarters U قرارگاه متفقین
command U یکان قرارگاه عمده
commanded U یکان قرارگاه عمده
commands U یکان قرارگاه عمده
setting U جای نگین قرارگاه
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
settings U جای نگین قرارگاه
establishment U محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishments U محل کار برقرار کردن قرارگاه
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
reconstitution site U قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
combat team U گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
routing indicator U گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
centuries U عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
century U عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
axial position U حالت محوری قرارگاه محوری
engine mounting U نصب موتور قرارگاه موتور
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com