Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
She has emotional entanglements (involvement ) .
U
گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Our company has some pecuniary difficulties .
U
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
apathy
U
بی احساسی
feeling type
U
سنخ احساسی
feeling tone
U
مایه احساسی
sensationalizing
U
احساسی کردن
sensationalizes
U
احساسی کردن
sensationalized
U
احساسی کردن
sensationalize
U
احساسی کردن
sensationalises
U
احساسی کردن
sensationalising
U
احساسی کردن
sensationalised
U
احساسی کردن
down-to-earth
<idiom>
U
احساسی وکاربردی
To bottle up a sentiment.
U
احساسی رادر دل خود جمع کردن
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
colour
U
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colours
U
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
sentiments
U
احساسات
emotion
U
احساسات
emotions
U
احساسات
heartbeats
U
احساسات
heartbeat
U
احساسات
soulful
U
پر از احساسات
schwarmerei
U
احساسات افراطی
d. of feeling
U
نازکی احساسات
impressive
U
برانگیزنده احساسات
to gall a person's kibes
U
احساسات کسی را
schwarmerei
U
احساسات شدید
rhapsodically
U
از روی احساسات
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
affecting
U
محرک احساسات
emotive
U
وابسته به احساسات
affects
U
احساسات برخورد
enthusing
U
احساسات رابرانگیختن
emotionless
U
عاری از احساسات
folkway
U
احساسات عمومی
sentimentalize
U
با احساسات امیختن
enthuses
U
احساسات رابرانگیختن
acold
U
بدون احساسات
enthused
U
احساسات رابرانگیختن
enthuse
U
احساسات رابرانگیختن
nationallism
U
احساسات ملی
braced
U
تحریک احساسات
brace
U
تحریک احساسات
affect
U
احساسات برخورد
heartstrings
U
احساسات عمیق
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
heart goes out to someone
<idiom>
U
ابراز احساسات کردن
seentimentally
U
از روی احساسات یا عاطفه
self composed
U
مستولی بر احساسات خود
sensate
U
با احساسات درک کردن
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
sentimentally
U
از روی احساسات یاعاطفه
sweep off one's feet
<idiom>
U
بر احساسات فائق آمدن
fanatical
U
دارای احساسات شدید
mush
U
احساسات بیش ازحد
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
sentient
U
حساس دستخوش احساسات
unfeeling
U
بیحس فاقد احساسات
white-hot
U
دارای احساسات برانگیخته
shake-up
U
احساسات راتحریک کردن
white hot
U
دارای احساسات برانگیخته
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
internationalism
U
احساسات بین المللی
religious sentiments
U
احساسات وعقاید مذهبی
sentimentalization
U
ایجاد احساسات وعواطف
fanatic
U
دارای احساسات شدید
pathetic
U
دارای احساسات شدید
fanatics
U
دارای احساسات شدید
sexy
U
دارای احساسات شهوانی
sexiest
U
دارای احساسات شهوانی
shake-ups
U
احساسات راتحریک کردن
sentimental
U
مبنی بر احساسات یا عقیده
sexier
U
دارای احساسات شهوانی
neighbourly feelings
U
احساسات همسایگی همدردی
shake up
U
احساسات راتحریک کردن
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
wear one's heart on one's sleeve
<idiom>
U
نشان دادن تمام احساسات
To play (trifle) with someones feeling.
U
با احساسات کسی بازی کردن
your words offended her
U
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
pathognomic
U
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
sectarianize
U
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
get a grip of oneself
<idiom>
U
کنترل کردن احساسات شخصی
high mind
U
با مناعت دارای احساسات بلند
close to home
<idiom>
U
به احساسات شخصی نزدیک شدن
wounded feelings
U
رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
heart strings
U
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
philanthropic feelings
U
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
pornography
U
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
tough minded
U
دارای فکر خشن وبدون احساسات
soul-searching
U
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching
U
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soap opera
U
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
passion
U
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
debunked
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunk
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
soap operas
U
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
debunking
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunks
U
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
slobber
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered
U
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
eroticism
U
تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
parabiosis
U
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
his words injured my feelings
U
سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
oedipus complex
U
احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
oedipal
U
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
U
وغیره وغیره
etcaetera
U
وغیره
et cetera
U
وغیره
snapping
U
قفلکیف وغیره
snaps
U
قفلکیف وغیره
snapped
U
قفلکیف وغیره
snap
U
قفلکیف وغیره
piled
U
پرزقالی وغیره
pile
U
پرزقالی وغیره
dales
U
خلیج وغیره
sheeting
U
ملافه وغیره
dale
U
خلیج وغیره
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
ratoon
U
نهال موز وغیره
dossal
U
پشتی صندلی وغیره
dossel
U
پشتی صندلی وغیره
vase
U
گلدان نقره وغیره
vases
U
گلدان نقره وغیره
shell
U
پوست فندق وغیره
coronel
U
هاله خورشید وغیره
shells
U
پوست فندق وغیره
propeller
U
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
dower
U
لانه خرگوش وغیره
clop
U
لنگی اسب وغیره
pillboxes
U
قوطی حب دارو وغیره
tamp
U
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
trap
U
زانویی مستراح وغیره
sashes
U
حمایل نظامی وغیره
sash
U
حمایل نظامی وغیره
frontlet
U
پیشانی اسب وغیره
furnace
U
تون حمام وغیره
curlicue
U
تزئینات خطاطی وغیره
furnaces
U
تون حمام وغیره
shelling
U
پوست فندق وغیره
pillbox
U
قوطی حب دارو وغیره
tube
U
لوله خمیرریش وغیره
propellor
U
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
U
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
dollops
U
دسته علف وغیره
stationed
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
stations
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
seance
U
جلسه احضارارواح وغیره
dollop
U
دسته علف وغیره
snouts
U
لوله کتری وغیره
service charge
U
سرویس مهمانخانه وغیره
To score a goal .
U
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
snout
U
لوله کتری وغیره
coequal
U
درشان ومقام وغیره
subsidence
U
تخفیف درد وغیره
coronal
U
هاله خورشید وغیره
tubes
U
لوله خمیرریش وغیره
station
U
ایستگاه اتوبوس وغیره
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
To turn over the pages .
U
ورق زدن ( کتاب وغیره )
spinule
U
خارهای ریز چرخ وغیره
nephews
U
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
Known and unknown .
U
معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
nephew
U
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
sick berth
U
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
wreckage
U
لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
speedup
U
ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
closure
U
دریچه درب بطری وغیره
My hair stood on end .
U
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
Please pay the bearer .
U
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
bisk
U
ماهی وغیره درست میکنند
sick bay
U
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
tank farm
U
محوطه مخازن نفت وغیره
The kI'lled and the wounded.
U
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
sick bays
U
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
closures
U
دریچه درب بطری وغیره
copartner
U
سهیم وشریک در تجارت وغیره
tailpiece
U
ارایش ته فصل کتاب وغیره
eversion
U
برگرداندن پلک چشم وغیره
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
stancher
U
بند اور خون وغیره
blear
U
تاری حاصل از اشک وغیره
cess
U
سرازیری کنار رودخانه وغیره
To be decorated .
U
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
floated
U
بستنی مخلوط با شربت وغیره
To hit a wining streak.
U
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
choreography
U
رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
hob
U
با دندانه ماشین وغیره بریدن
skyrocket
U
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed
U
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketing
U
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrockets
U
ازدیاد سریع قیمت وغیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com