English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to raise a dust U گردوخاک بلندکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swabs U سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
swab U سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
extolled U بلندکردن
extolling U بلندکردن
extols U بلندکردن
rear U بلندکردن
reared U بلندکردن
rearing U بلندکردن
rears U بلندکردن
heft U بلندکردن
pickup U بلندکردن
extol U بلندکردن
removing U بلندکردن
removes U بلندکردن
lofts U بلندکردن
loft U بلندکردن
remove U بلندکردن
enhancing U زیادکردن بلندکردن
louden U صدا را بلندکردن
enhances U زیادکردن بلندکردن
enhance U زیادکردن بلندکردن
enhanced U زیادکردن بلندکردن
shoot up <idiom> U ناگهانی بلندکردن
to kick up dust U خاک بلندکردن
ennobles U شرافت دادن بلندکردن
he wants stirring up U برای بلندکردن بایدسیخش زد
lifted U یک وهله بلندکردن بار
lifts U یک وهله بلندکردن بار
lifting U یک وهله بلندکردن بار
to get up U بلندکردن ترتیب دادن
ennobled U شرافت دادن بلندکردن
lift U یک وهله بلندکردن بار
ennobling U شرافت دادن بلندکردن
ennoble U شرافت دادن بلندکردن
pile driver U ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
enthrone U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroning U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrones U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroned U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
hay fork U چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
sticks U خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
statue of liberty play U بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com