Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pollinate
U
گرده افشانی کردن
pollinated
U
گرده افشانی کردن
pollinates
U
گرده افشانی کردن
pollinating
U
گرده افشانی کردن
pollen
U
گرده افشانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cross polinize
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
Other Matches
pollenation
U
گرده افشانی
pollination
U
گرده افشانی
palynology
U
گرده افشانی شناسی
palynology
U
مبحث گرده افشانی
hydrophilous
U
گرده افشانی کننده بوسیله اب
wind pollinated
U
گرده افشانی شده بوسیله باد
self pollination
U
گرده افشانی خود بخود گیاه
interfruitful
U
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
cross pollination
U
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
plolinate
U
با گرده تلقیح کردن
metal spraying
فلز افشانی
dancing
U
دست افشانی
refulgence
U
نور افشانی
aspersion
U
اب پاشی و اب افشانی
winnowing machine
U
ماشین باد افشانی
winnower
U
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
loin
U
گرده
huckle
U
گرده
disk
U
گرده
discs
U
گرده
loins
U
گرده
haunches
U
گرده
feuilleton
U
گرده
disc
U
گرده
kidneys
U
گرده
kidney
U
گرده
pollen
U
گرده
granule
U
گرده
haunch
U
گرده
granules
U
گرده
disks
U
گرده
hunkers
U
گرده
camber
U
گرده
cambers
U
گرده
coxa
U
گرده
pollinator
U
گرده افشان
pollen
U
دانه گرده
disk platter
U
گرده سینی
polliniferous
U
گرده افشان
nephrectomy
U
برش گرده
cambers
U
گرده ماهی
disk pack
U
گرده بسته
platelet
U
گرده خون
pollinizer
U
گرده افشان
floppy disks
U
گرده لغزان
floppy discs
U
گرده لرزان
nephrotomy
U
گرده بری
nephroptosis
U
گرده جنبنده
magnetic disk
U
گرده مغناطیسی
coxarthritis
U
نقرس گرده
nephroid
U
گرده مانند
nephritis
U
اماس گرده
rolls
U
گرده نان
nephrectomy
U
دراوردن گرده
floppy discs
U
گرده لغزان
floppy disks
U
گرده لرزان
camber
U
گرده ماهی
floppy disk
U
گرده لغزان
ridge
U
گرده ماهی
floppy disk
U
گرده لرزان
ridges
U
گرده ماهی
nephralgia
U
درد گرده
nephritic
U
دچارناخوشی گرده
pouncing
U
گرده نقاش
disk drives
U
گرده چرخان
vaults
U
گرده ماهی
ridgewise
U
گرده ماهی
disk
U
گرده قرص
reg
U
گشن گرده
vault
U
گرده ماهی
domes
U
گرده ماهی
pounced
U
گرده نقاش
ridgeways
U
گرده ماهی
fish backed
U
گرده ماهی
paranephric
U
نزدیک گرده
color disk
U
گرده رنگها
reg
U
گرده لقاح
pounces
U
گرده نقاش
pounce
U
گرده نقاش
disk drive
U
گرده چرخان
disk unit
U
واحد گرده
ridged
U
گرده ماهی
disk drives
U
گرده ران
disks
U
گرده قرص
convex
U
گرده ماهی
diskette
U
گرده کوچک
induction disk
U
گرده القائی
disk drive
U
گرده ران
round timber
U
گرده بینه
dome
U
گرده ماهی
fixed head disk
U
گرده با نوک ثابت
farinose
U
شبیه گرده گیاه
loculus
U
حفره کیسه گرده
pollenizer
U
درخت نر گرده افشان
pollinose
U
شبیه گرده گیاهی
gibbous
U
گرده ماهی گوژپشت
paranephros
U
دژ پیه روی گرده
puffballs
U
سماروق گرده افشان
pollinium
U
توده ذرات گرده گل
pollenizer
U
درخت گرده افشان
disk controller
U
کنترل کننده گرده
puffball
U
سماروق گرده افشان
paranephritis
U
اماس غده روی گرده
nephritic
U
درمان کننده ناخوشی گرده
his kidnegs have gone w
U
گرده هایش درست کارنمیکنند
hip roof
U
پشت بام گرده ماهی
leaf fat
U
لایه پیه دور گرده خوک
sori
U
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
styloipodium
U
گرده بالای میوه گیاهان چتری
autogamy
U
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
self fruitful
U
تولید مثل بوسیله گرده خود
autogamous
U
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
integrated
U
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
logs
U
گرد بینه گرده بینه
log
U
گرد بینه گرده بینه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com