English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
collimator U وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
orientation U روانه کردن
pack off U روانه کردن
to give the mitten U روانه کردن
to give the sack U روانه کردن
to put a way childish U روانه کردن
to send away U روانه کردن
send away U روانه کردن
lay U روانه کردن
kick out <idiom> U روانه کردن
sends U روانه کردن
dismiss U روانه کردن
to pack off U روانه کردن
dispateh U روانه کردن
dismisses U روانه کردن
dismissing U روانه کردن
lays U روانه کردن
hale U روانه کردن
send U روانه کردن
sending U روانه کردن
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
despatching U روانه کردن فرستادن
reciprocal U روانه کردن متقابله
laying U روانه کردن توپ
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
dispatches U روانه کردن فرستادن
orientation U روانه کردن دستگاهها
despatched U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
direct laying U روانه کردن مستقیم
to send one to the right about کسی را روانه کردن
reciprocal laying U روانه کردن متقابله توپها
get off U روانه کردن عقب رفتن از
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
orients U روانه کردن تطبیق دادن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
departs U روانه شدن حرکت کردن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
departing U روانه شدن حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launched U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
launches U روانه کردن مامور کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
stream U روانه
streamed U روانه
streams U روانه
fling U روانه ساختن
go U روانه ساختن
to get the mitten U روانه شدن
to get one's mittimus U روانه شدن
information flow U روانه خبر
flings U روانه ساختن
flinging U روانه ساختن
reshaping U روانه کاری
goes U روانه ساختن
stream routing U روند روانه
tubes U از لوله رد کردن
tube U از لوله رد کردن
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
sockets U بست لوله دوراهی لوله
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
launghing U روانه سازی پرتاب
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
piped U لوله کشی کردن
syphons U از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes . U لوله کشی کردن
pipe U لوله کشی کردن
syphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
siphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
siphon U از لوله یاسیفون رد کردن
tide drain U زهکشی کردن با لوله
siphons U از لوله یاسیفون رد کردن
plumb U لوله کشی کردن
back sight method U روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
tubulate U لولهای کردن لوله دار کردن
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
skeptic U شک گرای
canalize U نهرسازی لوله کشی کردن
realistically U راستین گرای
realistically U تحقق گرای
realistic U تحقق گرای
realistic U راستین گرای
unitarian U توحید گرای
oxyphile U اسید گرای
oxyphil U اسید گرای
heliotrope U افتاب گرای
incalescent U گرما گرای
relative bearing U گرای نسبی
solipsist U نفس گرای
feudal U تیول گرای
meliorist U بهبود گرای
unitary U توحید گرای
supremacists U برتری گرای
structuralists U ساخت گرای
individualists U فرد گرای
structuralist U ساخت گرای
individualist U فرد گرای
ruralist U روستا گرای
realists U راستین گرای
realists U تحقق گرای
realist U راستین گرای
realist U تحقق گرای
sectarian U فرقه گرای
ultramodernist U فرانو گرای
halophile U ابشور گرای
dermotropic U پوست گرای
segregationist U جدایی گرای
supremacist U برتری گرای
impressionist U برداشت گرای
nationalists U ملت گرای
nationalist U ملت گرای
materialists U ماده گرای
pneumotropic U ریه گرای
lipophilic U چربی گرای
militarists U جنگ گرای
egalitarian U تساوی گرای
centralists U مرکز گرای
centralist U مرکز گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
capitalist U سرمایه گرای
true azimuth U گرای حقیقی
photophilic U نور گرای
saprophytic U پوده گرای
escapist U گریز گرای
escapists U گریز گرای
compass direction U گرای مغناطیسی
nudist U برهنگی گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
communalist U اشتراکی گرای
capitalists U سرمایه گرای
grid bearing U گرای شبکه
equalitarian U تساوی گرای
progressivist U پیشرفت گرای
militarist U جنگ گرای
separatist U جدا گرای
grid azimuth U گرای شبکه
doctrinaire U ایین گرای
pragmatist U مصلحت گرای
back azimuth method U گرای وارونه
socialists U جامعه گرای
evolutionist U فرگشت گرای
socialist U جامعه گرای
theist U یزدان گرای
theocentric U خدا گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
materialist U ماده گرای
extroverts U برون گرای
impressionists U برداشت گرای
extrovert U برون گرای
ram U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
visionary U الهامی رویا گرای
visionaries U الهامی رویا گرای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com