Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
determining tendency
U
گرایش تعیین کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
crucially
U
تعیین کننده
determinants
U
تعیین کننده
determinant
U
تعیین کننده
indicating
U
تعیین کننده
crucial
U
تعیین کننده
determinative
U
تعیین کننده
dream determinant
U
تعیین کننده رویا
rorschach determinant
U
تعیین کننده رورشاخ
form determinant
U
تعیین کننده شکل
electroscope
U
تعیین کننده برق
coefficient of determination
U
ضریب تعیین کننده
oddsmaker
U
تعیین کننده امتیاز
determinant
U
عامل تعیین کننده
determinants
U
عامل تعیین کننده
crucial experiment
U
ازمایش تعیین کننده
driving range
U
علامت تعیین کننده فاصله ها
laser disignator
U
تعیین کننده هدف لیزری
rate determining step
U
مرحله تعیین کننده سرعت
authenticator
U
تعیین کننده سیستم نشانی
fault localization apparatus
U
دستگاه تعیین کننده محل خطا
words of limitation
U
الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
air transport allocations board
U
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
range markers
U
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
doppler radar
U
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
boxman
U
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
localizer
U
انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
markers
U
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
marker
U
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
disposition
U
گرایش
attitude
U
گرایش
gravitation
U
گرایش
propensity
U
گرایش
diatropism
U
گرایش
tropism
U
گرایش
propensities
U
گرایش
trends
U
گرایش
attitudes
U
گرایش
tendencies
U
گرایش
trend
U
گرایش
tendency
U
گرایش
propensity to hoard
U
گرایش به احتکار
propensity to import
U
گرایش به واردات
propensity to save
U
گرایش به پس انداز
sexual orientation
U
گرایش جنسی
christianization
U
گرایش به مسیحیت
upward tendency
U
گرایش صعودی
approach gradient
U
شیب گرایش
reconversion
U
گرایش مجدد
coenotrope
U
گرایش مشترک
orientation
U
گرایش جهت
action tendency
U
گرایش به عمل
pressure tendency
U
گرایش فشار
cenotrope
U
گرایش مشترک
chemotropism
U
گرایش شیمیایی
propensity to borrow
U
گرایش به استقراض
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
ism
U
سیستم عملی گرایش
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
propensity to invest
U
گرایش به سرمایه گذاری
pro-active
U
گرایش به ایجاد وقایع
phototropism
U
گرایش بطرف نور
common business oreinted language
U
زبان با گرایش متداول تجاری
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
simplism
U
گرایش بسادگی وبی الایشی
tendentious
U
دارای گرایش ویژه وعمدی
Enantiodroma
U
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
radicalism
U
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
bops
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopped
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bop
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
coanda effect
U
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
bopping
U
Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
character oriented protocol
U
پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
formulation
U
تعیین
appointment
U
تعیین
fixation
U
تعیین
emplacement
U
تعیین جا
specification
U
تعیین
determination
U
تعیین
fixations
U
تعیین
appointments
U
تعیین
designations
U
تعیین
assignment of space
U
تعیین جا
designation
U
تعیین
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
frequency allocation
U
تعیین فرکانس
determines
U
تعیین کردن
nominative
U
تعیین شده
determine
U
تعیین کردن
location
U
تعیین محل جا
identification
U
تعیین هویت
indentification
U
تعیین هویت
indeterminable
U
تعیین ناپذیر
locations
U
تعیین محل جا
income determination
U
تعیین درامد
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
titration
U
تعیین عیار
determining
U
تعیین کردن
demarcation
U
تعیین حدود
earmarked
U
تعیین شده
assignments
U
تعیین تعدادسهمیه
ascertian
U
تعیین کردن
assignment
U
تعیین تعدادسهمیه
range determination
U
تعیین مسافت
frequency designation
U
تعیین فرکانس
frequency determination
U
تعیین فرکانس
completely specified
U
با تعیین کامل
frequency assignment
U
تعیین فرکانس
price determination
U
تعیین قیمت
appraisal
U
تعیین قیمت
routes
U
تعیین خط مسیر
identified
U
تعیین کردن
assessments
U
تعیین مالیات
demark
U
تعیین حدودکردن
fix on
U
تعیین کردن
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
signification
U
تعیین افهار
appoint
U
تعیین کردن
appoints
U
تعیین کردن
quantification
U
تعیین خاصیت
sex determination
U
تعیین جنسیت
assessment
U
تعیین مالیات
job placement
U
تعیین شغل
delimitation
U
تعیین حدود
tell off
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
identifying
U
تعیین کردن
blood group
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
route
U
تعیین خط مسیر
appraisals
U
تعیین قیمت
assignation
U
تعیین وقت
assignations
U
تعیین وقت
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
foreordainment
U
تعیین از پیش
blood types
U
تعیین کردن
assignability
U
قابل تعیین
avows
U
شرط تعیین
orientation
U
تعیین موقعیت
orientation
U
تعیین جهت
slated
U
تعیین کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com