English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phototropism U گرایش بطرف نور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
propensities U گرایش
trend U گرایش
trends U گرایش
propensity U گرایش
attitude U گرایش
attitudes U گرایش
tendency U گرایش
tendencies U گرایش
diatropism U گرایش
gravitation U گرایش
disposition U گرایش
tropism U گرایش
christianization U گرایش به مسیحیت
propensity to borrow U گرایش به استقراض
upward tendency U گرایش صعودی
approach gradient U شیب گرایش
cenotrope U گرایش مشترک
pressure tendency U گرایش فشار
action tendency U گرایش به عمل
propensity to consume U گرایش به مصرف
chemotropism U گرایش شیمیایی
coenotrope U گرایش مشترک
orientation U گرایش جهت
reconversion U گرایش مجدد
propensity to save U گرایش به پس انداز
sexual orientation U گرایش جنسی
propensity to import U گرایش به واردات
propensity to hoard U گرایش به احتکار
determining tendency U گرایش تعیین کننده
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
pro-active U گرایش به ایجاد وقایع
ism U سیستم عملی گرایش
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
simplism U گرایش بسادگی وبی الایشی
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
tendentious U دارای گرایش ویژه وعمدی
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
Enantiodroma U گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
common business oreinted language U زبان با گرایش متداول تجاری
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
radicalism U گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
bops U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopped U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bop U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopping U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
at U بطرف
into U بطرف
levo U بطرف چپ
in U بطرف
in- U بطرف
cephalad U متمایل بطرف سر
riverward U بطرف رودخانه
rearward U بطرف عقب
edgewise U بطرف لبه
cityward U بطرف شهر
toward U بطرف نسبت به
apporro U بطرف جلو
aport U بطرف چپ کشتی
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
upwards U بطرف بالا
frontward U بطرف جلو
frontwards U بطرف جلو
to the east of U بطرف مشرق
eastwards U بطرف مشرق
earthwards U بطرف زمین
mediad U بطرف وسط
downwards U بطرف پائین
dorsad U بطرف پشت
manward U بطرف انسان
mesail U بطرف وسط
mesal U بطرف وسط
coastwards U بطرف ساحل
coastward U بطرف ساحل
onwards U بطرف جلو
earthward U بطرف زمین
abaft U بطرف عقب
to U بطرف روبطرف
heavenward U بطرف اسمان
edgeways U بطرف جلوباشد
with U بطرف درجهت
on U بعلت بطرف
atop U بطرف بالا
home U بطرف خانه
homes U بطرف خانه
orient U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
pakkorro U بطرف بیرون
forwards U بطرف جلو
upgrading U بطرف بالا
orients U بطرف خاوررفتن
homeward U بطرف منزل
upgrade U بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
without U بطرف خارج
upward U بطرف بالا
stern wards U بطرف عقب کشتی
stern ward U بطرف عقب کشتی
downswing U نوسان بطرف پایین
downstroke U ضربه بطرف پایین
gravitates U متمایل شدن بطرف
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitate U متمایل شدن بطرف
southeastward U بطرف جنوب شرقی
outwards U بطرف خارج بیرونی
norther U بیشتر بطرف شمال
northeastward U بطرف شمال شرقی
ashore U بکنار بطرف ساحل
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
inboard U بطرف مرکز کشتی
northwestwards U بطرف شمال غربی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
upwell U بطرف بالا رفتن
nobble U بطرف خود اوردن
lean U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
fronting U بطرف جلو روکردن به
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
front U بطرف جلو روکردن به
outward U بطرف خارج بیرونی
athwart U از طرفی بطرف دیگر
leans U تکیه دادن بطرف
southern U جنوبا بطرف جنوب
nobbling U بطرف خود اوردن
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
adaxial U متمایل بطرف محور
deasil U متمایل بطرف راست
northwardly U بطرف شمال شمالی
cephalad U متمایل بطرف راس
upthrust U حرکت بطرف بالا
gravitating U متمایل شدن بطرف
astern U بطرف عقب پسین
uptilt U بطرف بالا کج کردن
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
overhand U بازی با دست بطرف بالا
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
pull U بطرف خود کشیدن کشش
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
evanesce U بطرف صفر میل کردن
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
bate U بال زدن بطرف پایین
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
adductor U تمایل عضو بطرف محور
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
character oriented protocol U پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com