English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
graved U نشاندن جایگیر
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
insculp U جایگیر کردن
superscribe U روی صفحهای گراور کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
mekeready U تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
insculp U حکاکی کردن گراور کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
inscribe U حکاکی کردن نشاندن
inscribed U حکاکی کردن نشاندن
inscribes U حکاکی کردن نشاندن
inscribing U حکاکی کردن نشاندن
surrogates U عوض جایگیر
inculcation U جایگیر سازی
indwell U جایگیر شدن
surrogate U عوض جایگیر
drive U عقب نشاندن بیرون کردن
drives U عقب نشاندن بیرون کردن
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
suppresses U توقیف کردن فرو نشاندن
suppressing U توقیف کردن فرو نشاندن
suppress U توقیف کردن فرو نشاندن
expletive U جایگیر تکمیل کننده
expletives U جایگیر تکمیل کننده
expletory U جایگیر تکمیل کننده
engraving U گراور
gravure U گراور
engravings U گراور
to inlay anything with gems U چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
line engraving U گراور مخطط
stylography U گراور سازی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
steel engraving U گراور سازی با فولاد
rotogravure U تهیه گراور غلتکی
dry point U گراور سازی با سیاه قلم
photoengraving U گراور سازی بوسیله عکاسی
stylet U قلم گراور سازی وحکاکی
line engraving U گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
photogravure U گراور سازی از روی شیشه عکاسی
tusche U جوهر چاپ مخصوص طراحی و گراور سازی
to inlay gems in anything U چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
wood engraving U گراور سازی روی چوب باسمه کاری با چوب
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
inlay U : نشاندن
engrain U نشاندن
stud U نشاندن
pushing U نشاندن
imprinted U نشاندن
immigrate U نشاندن
imprint U نشاندن
set U نشاندن
setting U نشاندن
settings U نشاندن
immigrated U نشاندن
settles U نشاندن
enchase U نشاندن
settle U نشاندن
sets U نشاندن
infix U نشاندن
set down U نشاندن
inlays U : نشاندن
to make sit U نشاندن
inlaying U : نشاندن
setting up U نشاندن
embed U نشاندن
immigrating U نشاندن
insculp U نشاندن
imprints U نشاندن
embeds U نشاندن
immigrates U نشاندن
to set down U نشاندن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
retarding U کند ساختن معوق کردن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
retard U کند ساختن معوق کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
franker U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
franking U باطل کردن مصون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
subdue U مقهور ساختن رام کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com