Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stop loss order
U
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
dear bought
U
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
dear bought
U
گران خرید
big ticket
U
گران قیمت
high value
U
گران قیمت
stock trading
U
خرید و فروش سهام
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
investors
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
beyoned price
U
بی قیمت بسیار گران بها
assays
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
assay
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
He bought them expensive presents, out of guilt.
U
او
[مرد]
بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
a white elephant
U
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
take over bid
U
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
specialties
U
سهام با قیمت ویژه
Hotel accommodation is rather expensive there.
U
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money.
U
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
mutual fund
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
closing prices
U
قیمت سهام درپایان روز
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
buying price
U
قیمت خرید
highest
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
highs
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
quotation
U
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations
U
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
I wont buy it at this price .
U
با این قیمت آنرا نخواهم خرید
bears
U
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear
U
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
endear
U
گران کردن
endears
U
گران کردن
endeared
U
گران کردن
dearest
U
گران کردن
dearer
U
گران کردن
dears
U
گران کردن
dear
U
گران کردن
operates
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
gems
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gem
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
bids
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bid
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
whack up
U
تقسیم به سهام کردن
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
subscribes
U
پذیره نویسی کردن سهام
subscribed
U
پذیره نویسی کردن سهام
subscribing
U
پذیره نویسی کردن سهام
to declare a divident
U
سود سهام را اعلان کردن
subscribe
U
پذیره نویسی کردن سهام
photographic dosimetry
U
روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
buys
U
خرید کردن
buy
U
خرید کردن
to make a purchase
U
خرید کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
paintress
U
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
sickest
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
handle
U
خرید و فروش کردن
overbuy
U
در خرید افراط کردن
buy in advance
U
پیش خرید کردن
shops
U
کارخانه خرید کردن
handles
U
خرید و فروش کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
purchases
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchase
U
خرید خریداری کردن
shop
U
کارخانه خرید کردن
lot integrity
U
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
auction sale without reserve
U
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
notobranchiate
U
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
evaluate
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluating
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluates
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluated
U
تقویم کردن قیمت کردن
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
add insult to the injury
<idiom>
U
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
wet stowage
U
نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
capital stock
U
عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
freight
U
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
valuing
U
قیمت کردن
values
U
قیمت کردن
value
U
قیمت کردن
apprise
U
قیمت کردن
apprises
U
قیمت کردن
apprising
U
قیمت کردن
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
overcharges
U
در قیمت اجحاف کردن
overcharging
U
در قیمت اجحاف کردن
overcharged
U
در قیمت اجحاف کردن
overcharge
U
در قیمت اجحاف کردن
appraisal
U
تعیین قیمت کردن
cost
U
قیمت گذاری کردن
appraisals
U
تعیین قیمت کردن
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
stoporder
U
دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
stock dividend
U
سهام صادره بابت سود سهام
lohmannizing
U
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
overcharge
U
قیمت اضافی غلو کردن
overcharges
U
قیمت اضافی غلو کردن
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
overcharging
U
قیمت اضافی غلو کردن
overcharged
U
قیمت اضافی غلو کردن
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
price taker
U
قیمت را داده شده فرض کردن
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
recreates
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
stock jobber
U
محتکر سهام دلال سهام
share holder
U
دارنده سهام صاحب سهام
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
crane
وسیله بلند کردن
craned
U
وسیله بلند کردن
hoisted
U
وسیله بلند کردن
provides
U
وسیله فراهم کردن
provide
U
وسیله فراهم کردن
runs
U
کار کردن یک وسیله
power
U
خاموش کردن یک وسیله
powered
U
خاموش کردن یک وسیله
powering
U
خاموش کردن یک وسیله
powers
U
خاموش کردن یک وسیله
run
U
کار کردن یک وسیله
craning
U
وسیله بلند کردن
hoist
U
وسیله بلند کردن
hoists
U
وسیله بلند کردن
cranes
U
وسیله بلند کردن
synchronization
U
عمل سنکرون کردن دو وسیله
belay
U
وسیله پیچیدن محاط کردن
strickle
U
وسیله تیز کردن داس
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
automatize
U
خودکار کردن یک وسیله دستی
ground tackle
U
وسیله مهار کردن قایق
diddle
U
تحریف کردن به وسیله داده
squilgee
U
وسیله نظافت کردن کف ناو
diddled
U
تحریف کردن به وسیله داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com