Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
thunderscan
U
یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
interceptive
U
جلوگیری کننده
inhibiter
U
جلوگیری کننده
repessive
U
جلوگیری کننده
preclusive
U
جلوگیری کننده
preventive
U
جلوگیری کننده
inhibitor
U
جلوگیری کننده
suppressor
U
جلوگیری کننده
suppressive
U
جلوگیری کننده
preservative
U
جلوگیری کننده از فساد
stopper
U
توپی جلوگیری کننده
preventative
U
پیشگیر جلوگیری کننده
preservatives
U
جلوگیری کننده از فساد
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
stoppers
U
توپی جلوگیری کننده
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
lacquer preservative
U
لاک جلوگیری کننده از فساد
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
dear bought
U
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
heavies
U
گران
costly
U
گران
costlier
U
گران
expensive
U
گران
sumptuous
U
گران
dearly
U
گران
heavier
U
گران
heaviest
U
گران
dear
U
گران
heavy
U
گران
dearer
U
گران
dearest
U
گران
dears
U
گران
pricey
U
گران
costliest
U
گران
at a great penny worth
U
گران
onerous
U
گران
overpriced
U
گران
to sell dearly
U
گران فروختن
valuable
U
گران بها
massively
U
گران کوه
be too dear
U
گران بودن
highest
U
سخت گران
high
U
سخت گران
expensively
U
گران بها
endears
U
گران کردن
dearest
U
گران کردن
dearer
U
گران کردن
overpriced
<adj.>
U
بسیار گران
too expensive
<adj.>
U
بسیار گران
highs
U
سخت گران
dear
U
گران کردن
priceless
U
بسیار گران
dears
U
گران کردن
big ticket
U
گران قیمت
stingy
U
گران کیسه
dear bought
U
گران خرید
endear
U
گران کردن
high priced
U
گران بها
massive
U
گران کوه
deluxe
U
مجلل گران
high money
U
پول گران
endeared
U
گران کردن
natatores
U
شنا گران
high interest
U
بهره گران
high value
U
گران قیمت
high
U
وافر گران گزاف
white elephant
U
گران و پر خرج و کم فایده
highs
U
وافر گران گزاف
You have paid too much for your car .
U
اتوموبیلت را گران خریدی
It is too expensive.
خیلی گران است.
not too expensive
U
خیلی گران نباشد.
worth a kings ransom
U
بسیار گران بها
white elephants
U
گران و پر خرج و کم فایده
i paid dear for it
U
برای من گران تمام شد
highest
U
وافر گران گزاف
This is really expensive !
U
این چه گران است !
The price of butter has gone up . butter has become expensive .
U
کره گران شده
exclusive
U
منحصر بفرد گران
viscosity
U
قوام گران روی
overburden
U
گران بار شدن
dear bought
U
گران تمام شده
highs
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
He overcharged us.
U
پایمان گران حساب کرد
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
assays
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
beyoned price
U
بی قیمت بسیار گران بها
assay
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
highest
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
The hotel has overcharged me .
U
هتل گران پایم حساب کرده
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
She took umbrage at your remark .
U
سخن شما برایش گران آمد
manganic
U
دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
glyptics
U
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
U
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
gems
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gem
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
a white elephant
U
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
pallets
U
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallet
U
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
manganesian
U
مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
Hotel accommodation is rather expensive there.
U
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money.
U
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
white elephant
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants
U
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive.
U
سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He bought them expensive presents, out of guilt.
U
او
[مرد]
بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
arrest
U
سد جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
arrests
U
جلوگیری کردن
pull up
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری از سقوط
keep
U
جلوگیری کردن
keeps
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
quenchable
U
قابل جلوگیری
arrested
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
جلوگیری کردن
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
arrest
U
جلوگیری از سقوط
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
hold
U
جلوگیری کردن
holds
U
جلوگیری کردن
to keep back
U
جلوگیری کردن از
inhibits
U
جلوگیری کردن
bridle
U
جلوگیری کردن از
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridles
U
جلوگیری کردن از
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
check
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
rebuffing
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
preservation
U
محافظت جلوگیری
rule out
U
جلوگیری کردن
checks
U
جلوگیری کردن از
bridling
U
جلوگیری کردن از
prevent
U
جلوگیری کردن از
preservative
U
ماده جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
preventability
U
قابلیت جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
premune
U
ناشی از جلوگیری
restrains
U
جلوگیری کردن از
restraining
U
جلوگیری کردن از
letted
U
منع جلوگیری
restrain
U
جلوگیری کردن از
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
hinders
U
جلوگیری کردن
preventive
U
عامل جلوگیری
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
stops
U
جلوگیری منع
prevented
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن
stopping
U
جلوگیری منع
prevented
U
جلوگیری کردن از
stopped
U
جلوگیری منع
preventing
U
جلوگیری کردن
stop
U
جلوگیری منع
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
block age
U
جلوگیری انسداد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com