English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
nerve path U گذرگاه عصبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neuritis U التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
overpass U گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpasses U گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
underpass U گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpasses U گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
nervation U ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia U درد عصبی مرض عصبی
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
causeway U گذرگاه
causeways U گذرگاه
road U گذرگاه
roads U گذرگاه
bypass U گذرگاه
bypassing U گذرگاه
passageways U گذرگاه
passageway U گذرگاه
gang way U گذرگاه
bypassed U گذرگاه
passes U گذرگاه
defile U گذرگاه
defiled U گذرگاه
pathways U گذرگاه
bypasses U گذرگاه
ferrying U گذرگاه
ferry U گذرگاه
ferries U گذرگاه
ferried U گذرگاه
trajectory U گذرگاه
trajectories U گذرگاه
pathway U گذرگاه
crossing U گذرگاه
defiling U گذرگاه
defiles U گذرگاه
passage U گذرگاه
passed U گذرگاه
bus U گذرگاه
allure U گذرگاه
ailure U گذرگاه
bussed U گذرگاه
alura U گذرگاه
alure U گذرگاه
buses U گذرگاه
busses U گذرگاه
gateways U گذرگاه
bused U گذرگاه
busing U گذرگاه
gateway U گذرگاه
run way U گذرگاه
pass U گذرگاه
bussing U گذرگاه
paths U گذرگاه
passages U گذرگاه
path U گذرگاه
passage way U گذرگاه
association pathway U گذرگاه ارتباطی
narrows U گذرگاه تنگ
archway U گذرگاه طاقدار
pedestrian crossings U گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing U گذرگاه پیاده
pedestrian crossing U گذرگاه پیادگان
archways U گذرگاه طاقدار
pedestrian crossings U گذرگاه پیاده
aisle U گذرگاه طولی
cart crossing U گذرگاه ارابه
cattle crossing U گذرگاه چارپایان
control bus U گذرگاه کنترل
data bus U گذرگاه داده
shaft tunnel U گذرگاه محور
partial two level forked junction U گذرگاه زیر و رو
exhaust passage U گذرگاه خروجی
fishway U گذرگاه ماهی
internal bus U گذرگاه داخلی
by pass U گذرگاه فرعی
beach exit U گذرگاه ساحلی
bidirectional bus U گذرگاه دوطرفه
bidirectional bus U گذرگاه دوسویه
bus driver U محرک گذرگاه
traject U عبور گذرگاه
system bus U گذرگاه سیستم
storm lane U گذرگاه طوفان
shaft tunnel U گذرگاه شفت
bus system U سیستم گذرگاه
motor path U گذرگاه حرکتی
gangways U راهرو گذرگاه
arcade U گذرگاه طاقدار
gangway U راهرو گذرگاه
channeling U گذرگاه ابی
channelled U گذرگاه ابی
channeled U گذرگاه ابی
channels U گذرگاه ابی
channel U گذرگاه ابی
level crossing U گذرگاه همکف
level crossings U گذرگاه همکف
abnerval U عصبی
twitchy U عصبی
nervelessness U بی عصبی
neurotic U عصبی
on pins and needles <idiom> U عصبی
nervous U عصبی
keyed up <idiom> U عصبی
engram U رد عصبی
neural U عصبی
neurogram U رد عصبی
overwrought U عصبی
uptight U عصبی
bus U بااتوبوس رفتن گذرگاه
partial two level forked junction U گذرگاه زیر و زبر
way U راه عبور گذرگاه
input output bus U گذرگاه ورودی- خروجی
mid channel buoy U بویه میان گذرگاه
buses U بااتوبوس رفتن گذرگاه
bused U بااتوبوس رفتن گذرگاه
external auditory meatus U گذرگاه برونی گوش
bussed U بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussing U بااتوبوس رفتن گذرگاه
busing U بااتوبوس رفتن گذرگاه
busses U بااتوبوس رفتن گذرگاه
nerve deafness U کری عصبی
nerve current U جریان عصبی
neuralgia U درد عصبی
nerve cell U سلول عصبی
nerve center U مرکز عصبی
nerve block U وقفه عصبی
nerve cell U یاخته عصبی
nerve ending U پایانه عصبی
nerve fibre U تار عصبی
neurofibril U تار عصبی
neural induction U القای عصبی
neural lesion U ضایعه عصبی
neural network U شبکه عصبی
neural satiation U اشباع عصبی
neuritis U التهاب عصبی
psychochemical agent U گاز عصبی
psychochemical agent U عامل عصبی
neurocyte U یاخته عصبی
neural discharge U تخلیه عصبی
neural conduction U رسانش عصبی
nerve impulse U تکانه عصبی
neural circuit U مدار عصبی
nerve plexus U شبکه عصبی
neuroplexus U شبکه عصبی
nerve tissue U بافت عصبی
nervelessly U از روی بی عصبی
neural arc U قوس عصبی
neural bond U پیوند عصبی
plexus U شبکه عصبی
interneuron U داخل عصبی
Relax! U عصبی نشو!
shock U حمله عصبی
shocked U حمله عصبی
shocks U حمله عصبی
neuron U یاخته عصبی
sweat bullets/blood <idiom> U عصبی بودن
neurons U یاخته عصبی
lose temper <idiom> U عصبی شدن
anorexia nervosa U بی اشتهایی عصبی
nervous system U دستگاه عصبی
nervous systems U دستگاه عصبی
nerves U رشته عصبی
nerve U رشته عصبی
causalgia U سوزش عصبی
interneural U داخل عصبی
willies U حمله عصبی
neural reverbration U ارتعاش عصبی
ganglion U غده عصبی
passed U گذرگاه کارت عبور گذراندن
gorged U گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorging U گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorges U گذرگاه تنگ بین دو کوه
pass U گذرگاه کارت عبور گذراندن
middle ground buoy U بویه زمین میان گذرگاه
bypassing U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypass U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
gorge U گذرگاه تنگ بین دو کوه
address bus گذر آدرس گذرگاه نشانی
passes U گذرگاه کارت عبور گذراندن
bypassed U کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
diasy chain U انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
discharges U شلیک عصبی تخلیه
tracts U دسته تار عصبی
vegetative nervous system U دستگاه عصبی نباتی
anorexic U مبتلا به بی اشتهایی عصبی
parasympathetic nervous system U دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
preganglionic U قبل از عقده عصبی
discharge U شلیک عصبی تخلیه
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی سمپاتیک
on edge <idiom> U خیلی عصبی وخشمگین
neurotic U دچار اختلال عصبی
tract U دسته تار عصبی
reciprocal innervation U تحریک عصبی تقابلی
visceral nervous system U دستگاه عصبی احشایی
neurotransmitter U انتقال دهنده عصبی
neuroptera U حشرات عصبی الجناح
neuroblast U یاخته رویانی عصبی
commissure U بافت عصبی رابط
hysteria U هیستری حمله عصبی
tensing U عصبی وهیجان زده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com