Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
peel
U
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels
U
گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hoop
U
دروازه کروکه
hoops
U
دروازه کروکه
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
headmen
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman
U
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
icing
U
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
touchdown
U
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns
U
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
team handball court
U
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save
U
نجات دروازه با پای دروازه بان
association croquet
U
کروکه انگلیسی
croquet
U
بازی کروکه
hoops
U
میله عمودی کروکه
hoop
U
میله عمودی کروکه
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
pegs
U
میله وسط زمین کروکه
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
peg
U
میله وسط زمین کروکه
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
mallet
U
چوب چکش مانند بازی کروکه
goal judge
U
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
element
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements
U
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
goalpost
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts
U
تیر دروازه تیر عمودی دروازه
survived
U
گذراندن
survive
U
گذراندن
to rime away one's time
U
گذراندن
to make a shift
U
گذراندن
avert
U
گذراندن
to be at ease
U
به گذراندن
averted
U
گذراندن
passes
U
گذراندن
averting
U
گذراندن
averts
U
گذراندن
surviving
U
گذراندن
passed
U
گذراندن
to have a rough time
U
بد گذراندن
survives
U
گذراندن
pass
U
گذراندن
filtering
U
از صافی گذراندن
to enjoy oneself
U
خوش گذراندن
to gain time
U
به بهانه گذراندن
play away
U
به بازی گذراندن
niggles
U
وقت گذراندن
to laugh away
U
با خنده گذراندن
piddled
U
وقت گذراندن
niggle
U
وقت گذراندن
idles
U
وقت گذراندن
idlest
U
وقت گذراندن
niggled
U
وقت گذراندن
interlace
U
ازهم گذراندن
aestivate
U
تابستان را گذراندن
piddle
U
وقت گذراندن
piddles
U
وقت گذراندن
belate
U
ازموقع گذراندن
to rub through or along
U
بسختی گذراندن
temporizing
U
وقت گذراندن
idle
U
وقت گذراندن
idled
U
وقت گذراندن
temporalize
U
وقت گذراندن
temporizes
U
وقت گذراندن
temporized
U
وقت گذراندن
temporising
U
وقت گذراندن
leach
U
از صافی گذراندن
temporises
U
وقت گذراندن
temporize
U
وقت گذراندن
Sunday
U
یکشنبه را گذراندن
Sundays
U
یکشنبه را گذراندن
To overstep the mark. To go too far.
U
از حد معمول گذراندن
filrate
U
از صافی گذراندن
token passing
U
گذراندن نشانه
filtration
U
از صافی گذراندن
to sleep away one's time
U
بخواب گذراندن
to rough it
U
سخت گذراندن
laugh away
U
با خنده گذراندن
temporised
U
وقت گذراندن
get through
U
به پایان رساندن گذراندن
grip
U
بریدگی برای گذراندن اب
hang around
وقت را به بطالت گذراندن
dillydally
U
بیهوده وقت گذراندن
procrastinates
U
بدفع الوقت گذراندن
gripping
U
بریدگی برای گذراندن اب
pass
U
گذراندن تصویب شدن
fared
U
گذراندن گذران کردن
gripped
U
بریدگی برای گذراندن اب
passed
U
گذراندن تصویب شدن
procrastinating
U
بدفع الوقت گذراندن
procrastinated
U
بدفع الوقت گذراندن
To pass a bI'll through parliament .
U
لایحه یی را از مجلس گذراندن
get on
U
گذران کردن گذراندن
grips
U
بریدگی برای گذراندن اب
loaf
U
وقت را بیهوده گذراندن
outwear
U
کهنه شدن گذراندن
dawdles
U
بیهوده وقت گذراندن
dawdling
U
بیهوده وقت گذراندن
fare
U
گذراندن گذران کردن
procrastinate
U
بدفع الوقت گذراندن
fares
U
گذراندن گذران کردن
faring
U
گذراندن گذران کردن
dawdled
U
بیهوده وقت گذراندن
jauk
U
بیهوده وقت گذراندن
moons
U
بیهوده وقت گذراندن
infltrate
U
از سوراخهای صافی گذراندن
passes
U
گذراندن تصویب شدن
moon
U
بیهوده وقت گذراندن
To review the past in ones minds eye .
U
گذشته را از نظر گذراندن
to loaf a way one's time
U
بیهوده وقت گذراندن
to lop a bout
U
بیهوده وقت گذراندن
to mope a way
U
به افسردگی و پکری گذراندن
to muck a bout
U
بیهوده وقت گذراندن
temporises
U
بدفع الوقت گذراندن
temporised
U
بدفع الوقت گذراندن
while
U
سپری کردن گذراندن
temporized
U
بدفع الوقت گذراندن
temporizing
U
بدفع الوقت گذراندن
while away the time
<idiom>
U
زمان خوشی را گذراندن
temporizes
U
بدفع الوقت گذراندن
temporising
U
بدفع الوقت گذراندن
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself .
U
از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
weekends
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekend
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
serve one's term of imprisonment
U
حبس خود را گذراندن
temporize
U
بدفع الوقت گذراندن
dawdle
U
بیهوده وقت گذراندن
lobbied
U
برای گذراندن لایحهای
lobbies
U
برای گذراندن لایحهای
temporalize
U
بدفع الوقت گذراندن
lobby
U
برای گذراندن لایحهای
to talk away
U
بصحبت یاگفتگو گذراندن
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
to p at or in an occpation
U
بیهوده بر سر کاری وقت گذراندن
To bring something to someones attention .
U
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
pass
U
گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed
U
گذرگاه کارت عبور گذراندن
to loaf a way one's time
U
وقت خود را ببطالت گذراندن
testamur
U
گواهی نامه گذراندن امتحانات
hang out
<idiom>
U
به بطالت گذراندن روزگار کردن
To get a pass.
U
امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
passes
U
گذرگاه کارت عبور گذراندن
reeve
U
طناب را ازشکاف یا سوراخ گذراندن
dally
U
وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallies
U
وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
convalescing
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesce
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
snoozing
U
خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
snoozes
U
خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
snoozed
U
خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
dallied
U
وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
snooze
U
خواب کوتاه بیهوده وقت گذراندن
dallying
U
وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
convalesces
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
served
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to pull any one across a river
کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
serves
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to d. a way one's time
U
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
stand-offs
U
دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand-off
U
دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand off
U
دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
pass
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pase
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passes
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
to keep a person company
U
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
portal
U
دروازه
hoops
U
دروازه
barbacan
U
دروازه
barbican
U
دروازه
portals
U
دروازه
port
U
دروازه
gateway
U
دروازه
goals
U
دروازه
gate
U
دروازه
hoop
U
دروازه
goal area line
U
خط دروازه
gateways
U
دروازه
goal
U
دروازه
gates
U
دروازه
make a living
<idiom>
U
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
reeve
U
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
gatekeepers
U
دروازه بان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com