English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trek U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks U کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tripped U مسافرت مسافرت کردن
trips U مسافرت مسافرت کردن
trip U مسافرت مسافرت کردن
the incidents of a journey U رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
camels U مسافرت کردن باشتر
camel U مسافرت کردن باشتر
To travel night and day . U شب وروز مسافرت کردن
commute U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away U مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
commuted U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
itinerate U سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
commutes U مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
travels U سفر کردن مسافرت کردن
travel U سفر کردن مسافرت کردن
traveled U سفر کردن مسافرت کردن
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
journeys U مسافرت
journeying U مسافرت
tour U مسافرت
travel U مسافرت
journey U مسافرت
tours U مسافرت
touring U مسافرت
toured U مسافرت
travels U مسافرت
traveled U مسافرت
locomotion U مسافرت
journeyed U مسافرت
passport U اجازه مسافرت
walkabout U مسافرت پیاده
peregrination U مسافرت دور
peregrinations U مسافرت دور
walkabouts U مسافرت پیاده
river trip U مسافرت رودخانه ای
hitchhike U مسافرت مفتی
jaunt U مسافرت کوچک
trip ticket U بلیط مسافرت
jaunts U مسافرت کوچک
passports U اجازه مسافرت
royal progress U مسافرت شاهانه
visit U مسافرت معاینه
dromomania U جنون مسافرت
visits U مسافرت معاینه
visited U مسافرت معاینه
campaigned U مسافرت درداخل کشور
package holiday U مسافرت بسته بندی
all-expense tour U مسافرت بسته بندی
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside [British] U مسافرت کنار دریا
churchills v to moscow U مسافرت چرچیل به مسکو
train journey from ... over ... to ... U مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
sailings U مسافرت با قایق بادی
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
sail U مسافرت با قایق بادی
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
package tour U مسافرت بسته بندی
campaigns U مسافرت درداخل کشور
campaigning U مسافرت درداخل کشور
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
yachting U مسافرت با قایق تفریحی
port U مامن مبدا مسافرت
sailed U مسافرت با قایق بادی
trial trip U مسافرت ازمایشی یا امتحانی
campaign U مسافرت درداخل کشور
holiday by the seaside [British] U مسافرت کنار دریا
We have a long journey before us . U مسافرت طولانی در پیش داریم
waybill U خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
riding U گردش و مسافرت لنگر گاه
roadability U راهواری قابل مسافرت در جاده
passenger mile U طول راه مسافرت به حسب میل
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
mal de mer U سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
I travel tomorrow [afternoon] . U من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
astronautics U مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
flying U بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
How long does the crossing take? U چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
command sponsored dependent U بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship U بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
cartage U باربری باگاری
trekker U مسافر باگاری
behaves U سلوک کردن حرکت کردن
behave U سلوک کردن حرکت کردن
behaved U سلوک کردن حرکت کردن
behaving U سلوک کردن حرکت کردن
get off U حرکت کردن عزیمت کردن
carted U چرخ باگاری بردن
cart U چرخ باگاری بردن
carting U چرخ باگاری بردن
carts U چرخ باگاری بردن
bluster U باسختی وشدت وسروصداوزیدن
blustering U باسختی وشدت وسروصداوزیدن
blusters U باسختی وشدت وسروصداوزیدن
blustered U باسختی وشدت وسروصداوزیدن
have way on U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
move U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
inch U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
onerously U بارنج بازحمت
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com