English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reduction U کوچک کردن نقشه
reductions U کوچک کردن نقشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
Other Matches
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
module U نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
modules U نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
schemes U نقشه طرح کردن
schemed U نقشه طرح کردن
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
scheme U نقشه طرح کردن
altitude tints U گویا کردن نقشه
setting out U پیاده کردن نقشه
map reading U نقشه خوانی کردن
map orientation U توجیه کردن نقشه
mapping U نقشه برداری کردن
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
minify U کوچک کردن
reducing U کوچک تر کردن
miniaturised U کوچک کردن
miniaturises U کوچک کردن
miniaturising U کوچک کردن
abject کوچک کردن
miniaturize U کوچک کردن
extenuatextent U کوچک کردن
miniaturizes U کوچک کردن
miniaturizing U کوچک کردن
extenuate U کوچک کردن
reduce U کوچک تر کردن
reduces U کوچک تر کردن
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
kow-tow U خود را کوچک کردن
kow-towed U خود را کوچک کردن
belittle U کسی را کوچک کردن
belittled U کسی را کوچک کردن
kow-tows U خود را کوچک کردن
belittles U کسی را کوچک کردن
kow-towing U خود را کوچک کردن
belittling U کسی را کوچک کردن
minimise U کوچک کردن تا حد ممکن
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
knobble U دگمه کوچک هموار کردن
hopped U جست وخیز کوچک کردن
fined U کوچک کردن صاف شدن
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
miniaturization U خیلی کوچک کردن چیزی
fine U کوچک کردن صاف شدن
hop U جست وخیز کوچک کردن
hopping U جست وخیز کوچک کردن
hops U جست وخیز کوچک کردن
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
finest U کوچک کردن صاف شدن
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
reduction U کم کردن کوچک کردن عکس
reductions U کم کردن کوچک کردن عکس
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself . U خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
minimise U کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
fix U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
perforations U خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
davit U جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
visual aid U نقشه
designs U نقشه
outline U نقشه
design U نقشه
plans U نقشه
plan U نقشه کف
tracer U نقشه کش
plans U نقشه کف
map maker U نقشه کش
draftsman U نقشه کش
planners U نقشه کش
planner U نقشه کش
outlining U نقشه
outlines U نقشه
cartograph U نقشه
plot U نقشه
plots U نقشه
plotted U نقشه
outlined U نقشه
plan U نقشه
draftsmen U نقشه کش
draughtsman U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
designers U نقشه کش
designer U نقشه کش
planless U بی نقشه
maps U نقشه
cartographer U نقشه کش
schemes U نقشه
plan view U نقشه کف
tracers U نقشه کش
models U نقشه
modelled U نقشه
modeled U نقشه
model U نقشه
mounted map U نقشه
cartographers U نقشه کش
charting U نقشه
chart U نقشه
charted U نقشه
map U نقشه
rambling U بی نقشه
charts U نقشه
plotless U بی نقشه
plat U نقشه
drawings U نقشه
drawing U نقشه
projects U نقشه
project U نقشه
projected U نقشه
program U نقشه
programs U نقشه
schemed U نقشه
scheme U نقشه
portfolio U کلاسور نقشه
portfolios U کلاسور نقشه
power struggle U نقشه تهاجمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com