English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flare U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flares U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
power block U سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
line backer U مدافع پشتیبان خط تجمع
pass cut U روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
submarines U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine U مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
foot sweep U پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
set back U مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
quick opener U بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
dropouts U ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-outs U ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-out U ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
to draw cuts U بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
chicken fight U سد کردن پی در پی راه مدافع
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
false starts U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
false start U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
wiping U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
interceded U پادر میانی کردن
intercede U پادر میانی کردن
interceding U پادر میانی کردن
intercedes U پادر میانی کردن
looser U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose U توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
linemate U مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
baptising U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
shield U بوسیله سپر حفظ کردن
shields U بوسیله سپر حفظ کردن
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
wet down U بوسیله اب پاشی خیس کردن
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
latches U بوسیله کلون محکم کردن
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
electrotype U بوسیله برق چاپ کردن
latch U بوسیله کلون محکم کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
postcards U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
postcard U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
latensify U بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
whet U عمل تیز کردن بوسیله مالش
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
to shield U بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
to proclaim meetings U بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
detruncate U کوتاه کردن
shear U کوتاه کردن
cut off U کوتاه کردن
correption U کوتاه کردن
to look in U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
shortest U کوتاه کردن
to cut short U کوتاه کردن
stag U کوتاه کردن
stags U کوتاه کردن
truncate U کوتاه کردن
shorter U کوتاه کردن
short U کوتاه کردن
truncated U کوتاه کردن
shorten U کوتاه کردن
formulates U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
shortened U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
shortened U کوتاه تر کردن
truncating U کوتاه کردن
abbreviate U کوتاه کردن
shortens U کوتاه کردن
shortens U کوتاه تر کردن
abbreviates U کوتاه کردن
formulate U کوتاه کردن
truncates U کوتاه کردن
clipping U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
curtails U کوتاه کردن
curtail U کوتاه کردن
reefs U کوتاه کردن
curtailing U کوتاه کردن
abridge U کوتاه کردن
reef U کوتاه کردن
razee U کوتاه کردن
shortening in U کوتاه کردن
shorten U کوتاه تر کردن
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
percutaneous perspiration U عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar U تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
scalded cream U سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
chain shortening U کوتاه کردن زنجیری
foreshortened U کوتاه نمودار کردن
foreshortens U کوتاه نمودار کردن
docked U بریدن کوتاه کردن
poodles U پشم کوتاه کردن
heave short U کوتاه کردن زنجیر
shipshank U کوتاه کردن طولی
docks U بریدن کوتاه کردن
dock U بریدن کوتاه کردن
to rub through or along U سخت کوتاه کردن
foreshorten U کوتاه نمودار کردن
to make a long story short <idiom> قصه را کوتاه کردن
syncopate U از میان کوتاه کردن
poodle U پشم کوتاه کردن
shorten in cable U کوتاه کردن زنجیر
truncation error U خطای کوتاه کردن
clipping U عمل کوتاه کردن
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
seams U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seam U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
clipped U پشم چینی کوتاه کردن
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
clip U پشم چینی کوتاه کردن
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
To deprive someone of access. U دست کسی را کوتاه کردن
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
to bob one's head U کوتاه کردن موی سر کسی
clips U پشم چینی کوتاه کردن
clippings U پشم چینی کوتاه کردن
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
unlike signs U علامتهای متفاوت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com