Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be in d.
U
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
get after someone
<idiom>
U
مجبور کردن شخص درانجام کاری
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
free hand
<idiom>
U
کاملاآزاد درانجام کاری
to pause
U
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
push (someone) around
<idiom>
U
اجبار شخص درانجام کارها
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
he was p in his promises
U
درانجام وعدههای خود دقیق بود
tie down
<idiom>
U
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
function
U
وفیفه عمل کردن
functions
U
وفیفه عمل کردن
to perform one's duty
U
انجام وفیفه کردن
functionate
U
انجام وفیفه کردن
functioned
U
وفیفه عمل کردن
feasance
U
انجام وفیفه کردن
conscripting
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
U
به خدمت وفیفه احضار کردن
acquitting
U
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
conscripted
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
acquits
U
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
conscript
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripting
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
pull through
U
در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
to overrun one's duty
U
از انجام وفیفه شانه خالی کردن
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
lowness
U
کوتاهی
defaults
U
کوتاهی
defaulting
U
کوتاهی
default
U
کوتاهی
transience
U
کوتاهی
brevity
U
کوتاهی
non feasnce
U
کوتاهی
delinquency
U
کوتاهی
dwarfishness
U
کوتاهی
defaulted
U
کوتاهی
shortness
U
کوتاهی
abridgement
U
کوتاهی
succinctness
U
کوتاهی
brachylogy
U
کوتاهی
transience or cy
U
کوتاهی
concise ness
U
کوتاهی
squelch circuit
U
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
failures
U
کوتاهی قصور
failing
U
درصورت کوتاهی از
defaulters
U
کوتاهی کننده
failure
U
کوتاهی قصور
he did his level best
U
کوتاهی نکرد
defaulter
U
کوتاهی کننده
negligence
U
قصور کوتاهی
compend
U
کوتاهی اختصار
in a short time
U
در یک مدت کوتاهی
failings
U
درصورت کوتاهی از
compendium
U
مختصر کوتاهی
shorrcomer
U
کوتاهی کننده
non feasor
U
کوتاهی کننده
defult
U
کوتاهی ورزیدن
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
desertion
U
ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
skateboards
U
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
skateboard
U
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
for a short time
U
بری مدت کوتاهی
curtness
U
کوتاهی وتندی سخن
impulse
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
hard hack
U
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
impulses
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
initialed
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
to step out
U
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
trunk hose
U
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
initialing
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initial
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initials
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
i will do my possible
U
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
transient
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
trundle bed
U
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
knickers
U
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
led line
U
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
interspinalis
U
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
Gothic Revival
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
transients
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
gradine
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
herdic
U
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
loader
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
local area network
U
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cards
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
short timer
U
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
allocations
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocation
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
duty
U
وفیفه
offices
U
وفیفه
office
U
وفیفه
service
U
وفیفه
responsibilities
U
وفیفه
responsibility
U
وفیفه
serviced
U
وفیفه
pension
U
وفیفه
task
U
وفیفه
assignments
U
وفیفه
assignment
U
وفیفه
tasks
U
وفیفه
function
U
وفیفه
devoir
U
وفیفه
roles
U
وفیفه
role
U
وفیفه
that is your duty and not mine
U
نه وفیفه من
taskwork
U
وفیفه
inofficious
U
بی وفیفه
sorb
U
وفیفه
worked
U
وفیفه
work
U
وفیفه
obligations
U
وفیفه
activity
U
وفیفه
obligation
U
وفیفه
functions
U
وفیفه
functioned
U
وفیفه
pensions
U
وفیفه
activities
U
وفیفه
acrostic
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
functional
U
وفیفه دار
staff duty
U
وفیفه ستادی
office
U
کار وفیفه
offices
U
کار وفیفه
feal
U
وفیفه شناس
conscription
U
نظام وفیفه
irresponsible
U
وفیفه نشناس
task management
U
مدیریت وفیفه
fealties
U
وفیفه شناسی
dutiful
U
وفیفه شناس
naval conscript
U
ناوی وفیفه
annuitant
U
وفیفه خور
drafted
U
سرباز وفیفه
serviced
U
نظام وفیفه
dutifulness
U
وفیفه شناسی
stipendiaries
U
وفیفه خوار
draft
U
سرباز وفیفه
neurility
U
وفیفه اعصاب
service
U
نظام وفیفه
fealty
U
وفیفه شناسی
military service
U
نظام وفیفه
draftees
U
سربازان وفیفه
functionally
U
ازلحاظ وفیفه
loyal
U
وفیفه شناس
functionery
U
وفیفه دار
laspe from duty
U
ترک وفیفه
lapse from duty
U
ترک وفیفه
incumbency
U
وفیفه لزوم
inofficious
U
وفیفه نشناس
loyalties
U
وفیفه شناسی
conscript
U
سرباز وفیفه
the d. of duty
U
انجام وفیفه
conscripts
U
سرباز وفیفه
the d. of duty
U
ادای وفیفه
stipendiary
U
وفیفه خوار
conscripted
U
سرباز وفیفه
undutiful
U
وفیفه نشناس
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
loyalty
U
وفیفه شناسی
beneficiary
U
وفیفه خوار
beneficiaries
U
وفیفه خوار
conscientious
U
وفیفه شناس
dereliction of duty
U
ترک وفیفه
religious duty
U
فرض وفیفه
functions
U
وفیفه داشتن
obstriction
U
قرارداد وفیفه
sense of duty
U
حس وفیفه شناسی
irresponsibility
U
وفیفه نشناسی
duty-bound
U
حینانجام وفیفه
reserve officer
U
افسر وفیفه
conscripting
U
سرباز وفیفه
seaman recruit
U
ناوی وفیفه
functioned
U
وفیفه داشتن
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
dereliction of duty
U
وفیفه نشناسی
function
U
وفیفه داشتن
drafts
U
سرباز وفیفه
tasks
U
امرمهم وفیفه
propositional function
U
وفیفه حسی
task
U
امرمهم وفیفه
burden of proof
U
وفیفه اثبات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com