Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clean
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleans
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unbowed
U
انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
fixes
U
استفاده از نوک خواندن و نوشتن ثابت جداگانه روی هر شیار دیسک تا زمان دستیابی کوتاه شود
fix
U
استفاده از نوک خواندن و نوشتن ثابت جداگانه روی هر شیار دیسک تا زمان دستیابی کوتاه شود
i/o
U
پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
deceleration time
U
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
position
U
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
positioned
U
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
unexploded
U
عمل نکرده مهمات عمل نکرده
changelessness
U
بی تغییری
mutative
U
تغییری
lilts
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
activity
U
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
activities
U
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است
xenix
U
تغییری از سیستم عامل UNIXبرای استفاده درریزکامپیوترها
transitions
U
نقط های در برنامه یا سیستم که تغییری رخ میدهد
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
transition
U
نقط های در برنامه یا سیستم که تغییری رخ میدهد
look before your leap
U
گز نکرده
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
homosphere
U
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
bergson criterion
U
ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
niet le fait
U
او نکرده است
unkempt
U
شانه نکرده
abortive
<adj.>
رشد نکرده
rudimental
U
رشد نکرده
unsight
U
امتحان نکرده
untravelled
U
سفر نکرده
soles
U
ازدواج نکرده
sole
U
ازدواج نکرده
indigested
U
فکر نکرده
single
U
ازدواج نکرده
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
uncounselled
U
مشورت نکرده
[نداده]
dud
U
گلوله عمل نکرده
paddies
U
برنج اسیاب نکرده
paddy
U
برنج اسیاب نکرده
unused
U
عادت نکرده بکارنبرده
actual address
U
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
unfledged
U
پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
hung striker
U
چاشنی عمل نکرده نارنجک
nuclear dud
U
بمب عمل نکرده اتمی
impennate
U
دارای بالهای رشد نکرده
he is not quite rested
U
خوب رفع خستگی نکرده
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
absolute dud
U
گلوله اتمی عمل نکرده
dwarf dud
U
بمب اتمی عمل نکرده
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
You haven't changed.
U
تو هیچ تغییر نکرده ای
[رفتار]
.
stunted tree
U
درخت رشد نکرده وکوتاه
seed wool
U
پنبه خام یاپاک نکرده
unschooled
U
تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
Nobody was late except me .
U
هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
bomb cemetery
U
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
dwarf dud
U
جنگ افزار هستهای عمل نکرده
Nothing has changed there.
U
آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
polywag
U
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
read head
U
هد خواندن راس خواندن
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
abortions
U
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slink
U
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinks
U
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking
U
انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortion
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to
U
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
EtherTalk
U
درسیستم Apple Macintosh گونههای مختلف شبکه اترنت استاندارد برای اتصال دستگاهها بهم و تغییری در Apple Talk کندتر است
bilinear filtering
U
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
presumptive instruction
U
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
attributing
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attribute
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presents
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
accumulated profit
U
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
scitovsky double criterion
U
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
syntactic error
U
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
bomb reconnaissance
U
شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
intoning
U
خواندن
intones
U
خواندن
intoned
U
خواندن
to take lessons
U
یا خواندن
intone
U
خواندن
misreads
U
بد خواندن
reads
U
خواندن
reading age
U
سن خواندن
recitation
U
از بر خواندن
read
U
خواندن
misread
U
بد خواندن
misreading
U
بد خواندن
recitations
U
از بر خواندن
rhapsodiz
U
خواندن
lip-reads
U
لب خواندن
readings
U
خواندن
lip-read
U
لب خواندن
lip read
U
لب خواندن
reading
U
خواندن
citing
U
به دادگاه خواندن
beatifies
U
مبارک خواندن
cites
U
به دادگاه خواندن
cite
U
به دادگاه خواندن
read/write
U
خواندن- نوشتن
spells
U
پی بردن به خواندن
r/w
U
خواندن- نوشتن
cited
U
به دادگاه خواندن
to go to school
U
درس خواندن
to glance
U
بشتاب خواندن
to fling down the gauntlet
U
بمبارزه خواندن
peruses
U
بدقت خواندن
to call to witness
U
بگواهی خواندن
to bid d. to
U
بمبارزه خواندن
parallel reading
U
خواندن موازی
perused
U
بدقت خواندن
lulled
U
لالایی خواندن
peruse
U
بدقت خواندن
lulling
U
لالایی خواندن
criminiate
U
مرجم خواندن
lulls
U
لالایی خواندن
raw head
U
نوک خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
U
کور خواندن
perusing
U
بدقت خواندن
rehearsal
U
تمرین از بر خواندن
reading disability
U
ناتوانی در خواندن
cantillate
U
با اواز خواندن
reading habit
U
عادت خواندن
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
reading quotient
U
بهر خواندن
reading rate
U
سرعت خواندن
reading speed
U
سرعت خواندن
reading readiness
U
امادگی خواندن
destructive read
U
خواندن مخرب
reading span
U
فراخنای خواندن
bastardize
U
حرامزاده خواندن
readout
U
خواندن بازخواندن
quirister
U
باجمع خواندن
rehearsals
U
تمرین از بر خواندن
rhapsodiz
U
از بر خواندن سرودن
numerate
U
خواندن یاشمردن
boast
U
رجز خواندن
boasted
U
رجز خواندن
boasts
U
رجز خواندن
spelled
U
پی بردن به خواندن
spell
U
پی بردن به خواندن
unreadable
U
نامستحق خواندن
readable
U
قابل خواندن
psalmodize
U
زبور خواندن
chitter
U
اواز خواندن
readability
U
قابلیت خواندن
reading station
U
ایستگاه خواندن
brag
U
رجز خواندن
bragged
U
رجز خواندن
beatifying
U
مبارک خواندن
chortled
U
سرودوتسبیح خواندن
lullaby
U
لالایی خواندن
lull
U
لالایی خواندن
unreadable
U
غیرقابل خواندن
misreads
U
غلط خواندن
trilled
U
با تحریر خواندن
to read out
U
بلند خواندن
misreading
U
غلط خواندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com