English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
poke U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poked U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
pokes U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poking U کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ferrets U کنجکاوی کردن کاوش
ferret U کنجکاوی کردن کاوش
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
curiousness U کنجکاوی
inquisitiveness U کنجکاوی
curiosities U کنجکاوی
curiosity U کنجکاوی
curiosities U حس کنجکاوی
curiosity U حس کنجکاوی
space heater U بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
inquisitively U ازروی کنجکاوی
pried U کنجکاوی فضولی
curiously U از روی کنجکاوی
incuriosity U عدم کنجکاوی
pries U کنجکاوی فضولی
pry U کنجکاوی فضولی
chimney sweeps U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweep U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
it piques curiosity U حس کنجکاوی شخص را برمی انگیزد
it was provocative of curiosty U حس کنجکاوی شخص راتحریک کرد
gaseous U بخاری
halituous U بخاری
heaters U بخاری
chimney U بخاری
chimneys U بخاری
heater U بخاری
stoves U بخاری
stove U بخاری
radiators U بخاری
steam lance U یخ اب کن بخاری
radiator U بخاری
firesides U پای بخاری
chimney breasts U سینه بخاری
chimney U بخاری دیواری
fireplaces U بخاری منقل
interior heater U بخاری اتومبیل
chimneys U بخاری دیواری
grated U بخاری تو دیواری
mantlepieces U نمای بخاری
grates U بخاری پنجرهای
soot U دوده بخاری
mantel board U در بالای بخاری
chimneypiece U گچ بری بخاری
chimney breast U سینه بخاری
grate U بخاری تو دیواری
grates U بخاری تو دیواری
radiator U خنک کن بخاری
grate U بخاری پنجرهای
fireplace U بخاری منقل
grated U بخاری پنجرهای
radiators U خنک کن بخاری
electric heater U بخاری برقی
fender U پیش بخاری
fireside U پای بخاری
vapoury U بخاری بخارمانند
mantelpiece U نمای بخاری
mantelpieces U نمای بخاری
fire-irons U لوازم بخاری
stoker U سیخ بخاری
turn cap U خفه کن بخاری
tun U لوله بخاری
fire guard U پیش بخاری
andiron U پیش بخاری
steam pile driver U شمعکوب بخاری
fire side U پای بخاری
fire screen U پنجره بخاری
stovepipe U لوله بخاری
fire place U بخاری دیواری
fire side U بخاری دیواری
steamship U کشتی بخاری
steam pile driver U دنگ بخاری
steam hammer U چکش بخاری
pokers U سیخ بخاری
chimney piece U پیش بخاری
steam brake U ترمز بخاری
poker U سیخ بخاری
chimneypiece U نمای بخاری
louver U فانوس دودکش بخاری
firedog U سه پایه پیش بخاری
franklin stove U بخاری اختراعی فرانکلین
fire irons U لوازم پای بخاری
steam shovel U خاک انداز بخاری
mantel U طاقچه بالا بخاری
mantel piece U گچبری دور بخاری
chimney-back U صفحه پشت بخاری
mantelpieces U طاقچه بالا بخاری
mantlepieces U طاقچه بالا بخاری
mantelpiece U گچ بری دور بخاری
mantlepieces U گچ بری دور بخاری
capital U سرستون سرلوله بخاری
mantelpiece U طاقچه بالا بخاری
battery steamer U کوره باتری بخاری
mantelpieces U گچ بری دور بخاری
abat vent U کلاهک دودکش بخاری
firescreen U سپر جلو بخاری
kitchener U بخاری خوراک پزی
louvre U فانوس دودکش بخاری
louvers U فانوس دودکش بخاری
fireguard U سپر جلو بخاری
fireguards U سپر جلو بخاری
hearth rug U قالیچه پیش بخاری
inglenook U گوشه لوله بخاری
chimney piece U ارایش روی بخاری
ingle-nook U [گوشه لوله بخاری]
wood stove U بخاری هیزمی یا چوبی
andiron U سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
heater U بخاری دستگاه تولید گرما
heaters U بخاری دستگاه تولید گرما
inhalator U اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
yachts U کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht O کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
fire irons U سیخ و سه پایه وسایراسبابهای جلو بخاری
chimney-mantle U [قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
overmantel U ارایش طاقچه دار در روی نمای بخاری
chimney-corner U [گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
chimney sweeper U کسی که دوده لوله بخاری راپاک میکند
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
snag boat U کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
non condensing U ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد
back pressure turbine U توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com