English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stand at [by] the window U کنار پنجره ایستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
by the window U کنار پنجره
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
gable U سه گوش بالای پنجره یا کنار شیروانی
gables U سه گوش بالای پنجره یا کنار شیروانی
My desk is by the window. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
tile U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tiles U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
title U میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
titles U میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
picture window U پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
horizontal U میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
cascading windows U چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
transom U پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
to fetch up U ایستادن
abides U ایستادن
cease U ایستادن
stand U ایستادن
stops U ایستادن
to stand by U ایستادن
to come to a stand U ایستادن
stopping U ایستادن
be under way U ایستادن
abided U ایستادن
ceasing U ایستادن
ceases U ایستادن
seogi U ایستادن
ceased U ایستادن
stopped U ایستادن
stop U ایستادن
aby U ایستادن
abye U ایستادن
line-up U به ترتیب ایستادن
team line up U به صف ایستادن تیم
outstand U بیشتر ایستادن
line-ups U به ترتیب ایستادن
lie off U دور ایستادن
lineup U به صف ایستادن تیم
line up U به ترتیب ایستادن
to stand behind U پشت سر ایستادن
pyeonhi seogi U موازی ایستادن
to stand at gaze U خیره ایستادن
shiko dachi U ایستادن دایرهای
moa seogi U خبردار ایستادن
kiba dachi U ایستادن سوارکارانه
standing room U جای ایستادن
To stand in a queue (line). U توی صف ایستادن
stagnating U از جنبش ایستادن
hustings U جای ایستادن و
bail up U ایستادن دراختیارغارتگر
To come to a halt(standstI'll). U ازحرکت ایستادن.
haktari seogi U ایستادن لک لک وار
ap seogi U ایستادن معمولی
stagnates U از جنبش ایستادن
stagnated U از جنبش ایستادن
stagnate U از جنبش ایستادن
hunker U سرپا ایستادن
draw up U سیخ ایستادن
to stand in the gap U دررخنه ایستادن
fudo dachi U محکم ایستادن
to stand fast U محکم ایستادن
queues U در صف گذاشتن در صف ایستادن
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
queueing U در صف گذاشتن در صف ایستادن
queued U در صف گذاشتن در صف ایستادن
queue U در صف گذاشتن در صف ایستادن
basophobia U هراس از ایستادن
heisoku daeh U ایستادن خبردار
haehiji daeh U ایستادن ازاد
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
zenkatsu dachi U ایستادن متمایل به جلو
To stand like rock . U مانند کوه ایستادن
to queue [line] up for tickets U برای بلیط در صف ایستادن
stances U طرز ایستادن درتوپزنی
stance U طرز ایستادن درتوپزنی
sanchin dachi U ایستادن ساعت شنی
to stand across the road U درمیان جاده ایستادن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
line-up U ردیف ایستادن تیم
to stand by one's promise U سر قول خود ایستادن
to stand by U ایستادن وتماشا کردن
To keep ones word. To stand by ones promise . U سر قول خود ایستادن
to stand one's ground U بر سر دلیل خود ایستادن
to kick ones heels U چشم براه ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
To stand to attention. U خبر دار ایستادن
line up U ردیف ایستادن تیم
to come to a U بحالت خبردار ایستادن
line-ups U ردیف ایستادن تیم
anchors U ایستادن در دریا مهاری
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
stand up U روی پا ایستادن ایستاده
stand-up U روی پا ایستادن ایستاده
stopped U ایستادن توقف کردن
koa seogi U ایستادن قلاب وار
neko ashi dachi U ایستادن گربه سان
stops U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
stopovers U در وسط راه ایستادن
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
anchoring U ایستادن در دریا مهاری
ground U محل ایستادن توپزن
anchor U ایستادن در دریا مهاری
stopover U در وسط راه ایستادن
beom seogi U گربه سان ایستادن
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
out of one's ground U تجاوز توپزن از محل ایستادن
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
floated U شناور ساختن روی اب ایستادن
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to kick one's heels U چشم براه ایستادن منتظرایستادن
floats U شناور ساختن روی اب ایستادن
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
stand U طرز یا محل ایستادن کمانگیر
float U شناور ساختن روی اب ایستادن
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
away U خارج از نقطه ایستادن توپ زن
pickets U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picket U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
to stand by oneself U روی پای خود ایستادن
picketed U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
stances U طرز ایستادن در گوی زنی
statgnate U از جنبش ایستادن گندیده شده
stance U طرز ایستادن در گوی زنی
ap joo choom U ایستادن اسب سواری بجلو
bandae jireugi U ضربه دست موافق ایستادن
peasde U روی دوپا ایستادن اسب
baro jireugi U ضربه دست مخالف ایستادن
stance U طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
kilian position U وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
narani seogi U ایستادن موازی پاها همعرض شانه
stances U طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stalling U جای ایستادن اسب در طویله اخور
stall U جای ایستادن اسب در طویله اخور
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
eaves droper U مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
technical foul U بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
backdrop U پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
backdrops U پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
coach's box U محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
veronica U ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
hitchhike U سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
to hitch U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
to go backpacking U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
along side U در کنار
along side U تا کنار
border line U خط کنار
brink U کنار
brims U کنار
brimming U کنار
brimmed U کنار
brim U کنار
rims U کنار
side aisle U کنار
rand U کنار
verge U کنار
lip U کنار
lote U کنار
verges U کنار
lotos U کنار
marginate U کنار
recess U کنار
recesses U کنار
waterfront U اب کنار
waterfronts U اب کنار
rim U کنار
banks U کنار
bank U کنار
on shore U بر کنار
abutment U کنار
margin U کنار
lotus U کنار
ex- U کنار
ex U کنار
lotuses U کنار
marge U کنار
margins U کنار
limit U کنار
away U کنار
bordering U کنار
bordered U کنار
edge U : کنار
edges U : کنار
list U کنار
apart U کنار
border U کنار
besides U کنار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com