English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
governing board U کمیته حاکمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
governing bodies U هیئت حاکمه
governing bodies U هیات حاکمه
governing body U هیئت حاکمه
governing body U هیات حاکمه
top drawer U هیئت حاکمه
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
censeur U ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
commissioning U کمیته
commitee U کمیته
bureau U کمیته
bureaus U کمیته
committee U کمیته
commissions U کمیته
committees U کمیته
commission U کمیته
legal committee U کمیته حقوقی
rules committee U کمیته قوانین
standing committee U کمیته دائمی
steering committee U کمیته رهبری
investigating committee U کمیته بازرسی
committee of inquiry U کمیته بازرسی
collegium U هیئت یا کمیته
society U شرکت کمیته
societies U شرکت کمیته
commissions U کمیسیون و کمیته
commissioning U کمیسیون و کمیته
subcommittee U کمیته فرعی
subcommittees U کمیته فرعی
department U حوزه کمیته
departments U حوزه کمیته
commission U کمیسیون و کمیته
committees U هیئت یا کمیته
committee U هیئت یا کمیته
arbitration committee U کمیته داوری
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
european committee for standardization U کمیته اروپایی استاندار
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
hospital infection committee U کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
boarded U کمیته تخته کار صفحه چارت
steering committee U کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
ccitt U کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
olympic review U نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
ntsc U Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com