Perdic | کمک همراهی قبول | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	suffrage U	کمک همراهی قبول

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Lets play that again .	قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
	sodality U	همراهی
	companionship U	همراهی
	accompaniment U	همراهی
	accompaniments U	همراهی
	send-offs U	همراهی
	send-off U	همراهی
	send off U	همراهی
	anent U	همراهی
	camaraderie U	همراهی
	concomitance U	همراهی
	favors U	همراهی
	favored U	همراهی
	favour U	همراهی
	favours U	همراهی
	favoring U	همراهی
	favouring U	همراهی
	accompanier U	همراهی کننده
	escorting U	همراهی کردن
	accompanied U	همراهی کردن
	conpanion U	همراهی کردن
	favourer U	همراهی کننده
	accompanist U	همراهی کننده
	accompanists U	همراهی کننده
	escorted U	همراهی کردن
	escorts U	همراهی کردن
	accompany U	همراهی کردن
	accomodate U	همراهی کردن
	accompanies U	همراهی کردن
	squires U	همراهی کردن
	squire U	همراهی کردن
	go along U	همراهی کردن
	to accompany U	همراهی کردن
	to go along U	همراهی کردن
	escort U	همراهی کردن
	to render a ssistance U	همراهی کردن
	escorting U	همراهی یامحافظت کردن
	escorts U	همراهی یامحافظت کردن
	escorted U	همراهی یامحافظت کردن
	escort U	همراهی یامحافظت کردن
	favours U	همراهی یا طرفداری کردن با
	pall bearer U	کسیکه در همراهی با جنازه
	favored U	همراهی یا طرفداری کردن با
	favoring U	همراهی یا طرفداری کردن با
	favors U	همراهی یا طرفداری کردن با
	gain over U	با خود همراهی کردن
	favour U	همراهی یا طرفداری کردن با
	favouring U	همراهی یا طرفداری کردن با
	to vow assistance U	قول همراهی دادن
	to attend a funeral U	باجنازه همراهی کردن
	accompaniment	ساز یا آواز همراهی کننده
	accompaniments U	ساز یا اواز همراهی کننده
	please do me a service U	خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
	to go along U	همراه رفتن همراهی کردن
	accomodation U	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
	adopted types U	انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
	accompanist	همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
	accompanists U	همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
	we sang them home U	ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
	in tow <idiom> U	برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
	ponying U	همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
	intromission U	قبول
	imprimatur U	قبول
	receptions U	قبول
	adoption U	قبول
	acknowledgment U	قبول
	reception U	قبول
	acceptances U	قبول
	admissions U	قبول
	admission U	قبول
	compliance U	قبول
	acceptance U	قبول
	authorized <adj.> <past-p.> U	قبول شده
	compliancy U	قبول اجابت
	allowable load U	بارقابل قبول
	adopter U	قبول کننده
	authorised [British] <adj.> <past-p.> U	قبول شده
	allowed <adj.> <past-p.> U	قبول شده
	passed <adj.> <past-p.> U	قبول شده
	agreed <adj.> <past-p.> U	قبول شده
	accepting U	قبول شدن
	disallowance U	عدم قبول
	embracement U	قبول اتخاذ
	compliantly U	با قبول و رضایت
	admittable U	قابل قبول
	tolerable U	قابل قبول
	acceptor U	قبول کننده
	acceptation tacite U	قبول ضمنی
	accepter U	قبول کننده
	acceptant U	قبول کننده
	acceptancy U	اماده قبول
	passes U	قبول کردن
	admission of liability U	قبول بدهی
	pass U	قبول کردن
	express acceptance U	قبول صریح
	adhibit U	قبول کردن
	acknowladgement of debt U	قبول بدهی
	aceptive U	قابل قبول
	Agreed . that is a deal . U	قبول ( قبوله )
	concede U	قبول شکست
	I agree. U	قبول دارم.
	accepts U	قبول کردن
	taken U	مورد قبول
	reply paid /RP/ [reply prepaid] U	جواب قبول
	approved <adj.> <past-p.> U	قبول شده
	conceding U	قبول شکست
	concedes U	قبول شکست
	conceded U	قبول شکست
	received U	مورد قبول
	accepts U	قبول شدن
	to take in U	قبول کردن
	offer and acceptance U	ایجاب و قبول
	non acceptance U	عدم قبول
	naturalization U	قبول تابعیت
	intolerancy U	عدم قبول
	incompliance U	عدم قبول
	compliant U	قبول کننده
	implied acceptance U	قبول ضمنی
	ratification U	قبول قبولی
	accept U	قبول شدن
	accept U	قبول کردن
	accord U	قبول کردن
	accorded U	قبول کردن
	the optio to accept or reject U	اختیار قبول یا رد
	the g. or refusal of anything U	قبول یا ردچیزی
	accords U	قبول کردن
	accepting U	قبول کردن
	reply paid U	جواب قبول
	receivable U	قابل قبول
	ready acceptance U	حسن قبول
	valid U	قابل قبول
	honored U	قبول کردن
	disclaimed U	قبول نکردن
	disclaiming U	قبول نکردن
	passed U	قبول کردن
	disclaims U	قبول نکردن
	sufficiently <adv.> U	قابل قبول
	adequately [sufficiently] <adv.> U	قابل قبول
	sufficing <adj.> U	قابل قبول
	admit U	قبول کردن
	admits U	قبول کردن
	admitting U	قبول کردن
	unacceptable U	غیرقابل قبول
	unacceptably U	غیرقابل قبول
	sufficient <adj.> U	قابل قبول
	disclaim U	قبول نکردن
	adopts U	قبول کردن
	honoring U	قبول کردن
	honors U	قبول کردن
	honour U	قبول کردن
	honoured U	قبول کردن
	honouring U	قبول کردن
	believable U	قابل قبول
	honours U	قبول کردن
	adopt U	قبول کردن
	passable U	قابل قبول
	acceptable U	قابل قبول
	adopting U	قبول کردن
	ineligible U	غیرقابل قبول
	impossible [colloquial] <adj.> U	غیرقابل قبول
	good [sufficient] <adj.> U	قابل قبول
	withdraw U	قبول نکردن
	reasonable U	قابل قبول
	entertain U	قبول کردن
	entertained U	قبول کردن
	entertains U	قبول کردن
	acceptability U	قابلیت قبول
	acceptability U	قبول شدگی
	admissible U	قابل قبول
	acceptance by conduct U	قبول فعلی
	acceptably U	بطورقابل قبول
	acceptance by words U	قبول قولی
	allowable U	قابل قبول
	withdraws U	قبول نکردن
	rejection U	عدم قبول
	acceptance U	قبول قرارداد
	acceptances U	قبول قرارداد
	adequate <adj.> U	قابل قبول
	satisfactory <adj.> U	قابل قبول
	intolerance U	عدم قبول
	agreement U	قرار قبول
	agreements U	قرار قبول
	acceptable <adj.> U	قابل قبول
	adoption U	قبول به فرزندی
	acceptance limit U	حد قابل قبول
	rejection U	قبول نکردن
	befriending U	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
	befriends U	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
	befriended U	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
	befriend U	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
	brinkmanship U	سیاست قبول مخاطره
	honored U	یاحوالهای را قبول کردن
	zone of acceptability U	منطقه قابل قبول
	valid assumptions U	فروض قابل قبول
	to take up the gauntlet U	قبول مبارزه کردن
	to take up the glove U	قبول مبارزه کردن
	accepts U	پسندیدن قبول کردن
	acceptance U	حوالهء قبول شده
	sit right (negative) <idiom> U	غیر قابل قبول
	To assume responsibility . U	قبول مسئولیت کردن