English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
greenbelt U کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
planted U مشجر
parkway U خیابان مشجر
figurative architecture U معماری مشجر
cingulate gyrus U شکنج کمربندی
ring road U راه کمربندی
girdle traverse U عبور کمربندی
ring roads U راه کمربندی
socialism U جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
girdler U حشرهای که پوست درختان رابطور کمربندی سوراخ میکند0
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
community U جامعه
ecological community U جامعه
communities U جامعه
societies U جامعه
society U جامعه
universe U جامعه
polities U جامعه
polity U جامعه
socio- U جامعه
the body politic U جامعه
affluent society U جامعه مصرفی
underclass U بی کلاس [در جامعه]
sociality U جامعه جویی
atomistic society U جامعه ذرهای
social minded U در فکر جامعه
subclass U بی کلاس [در جامعه]
social desirability U جامعه پسندی
lower class U بی کلاس [در جامعه]
antisocial U جامعه ستیز
finite population U جامعه محدود
sociology U جامعه شناسی
affluent society U جامعه مرفه
affluent society U جامعه ثروتمند
affluent society U جامعه رفاه
socialists U جامعه گرای
eruropean community U جامعه اروپایی
sociocentrism U جامعه- محوری
biocummunity U جامعه زندگان
transitory society U جامعه انتقالی
biotic communtity U جامعه زندگان
stimulus population U جامعه محرکها
classless society U جامعه بی طبقه
closed society U جامعه بسته
social science U جامعه شناسی
socialist U جامعه گرای
socialism U جامعه گرایی
statistical universe U جامعه اماری
biocenose U جامعه زندگان
sociogenic U جامعه زاد
throwaway society U جامعه مسرف
sociometry U جامعه سنجی
sociable U جامعه پذیر
ecclesiastes U کتاب جامعه
sociopath U جامعه ستیز
dissocialization U جامعه گسلی
sociologist U جامعه شناس
sociopathy U جامعه ستیزی
sociological U جامعه شناختی
inert society U جامعه بیهوده
moslem league U جامعه مسلمانان
parameter U اماره جامعه
infinite population U جامعه نامحدود
mass society U جامعه انبوهیده
integral calculus U حساب جامعه
integral calculvs U حساب جامعه
preliterate society U جامعه نانویسا
peripheral community U جامعه پیرامونیperipeteia
primitive society U جامعه ابتدایی
societies U جامعه اجتماع
league of nations U جامعه ملل
parameters U اماره جامعه
nonliterate society U جامعه نانویسا
society U جامعه اجتماع
A classless society. U جامعه بی طبقه
psychopaths U جامعه ستیز
psychopath U جامعه ستیز
sociability U جامعه پذیری
psychopathy U جامعه ستیزی
covenant of the league of nations U منشور جامعه ملل
sociological U وابسته به جامعه شناسی
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
bourgeois <adj.> U عضوطبقه متوسط جامعه
public mischief U جرم علیه جامعه
psychopathic personality U شخصیت جامعه ستیز
bourgeois U عضوطبقه متوسط جامعه
subclass U طبقه پایین جامعه
underclass U طبقه پایین جامعه
phytosociology U جامعه شناسی گیاهی
the society is like a vortex U جامعه مانندگردابی است
pseudopsychopathic U جامعه ستیز کاذب
lower class U طبقه پایین جامعه
holy office U جامعه راهبان ومومنین
egalitarian society U جامعه تساوی طلب
sociolinguistics U جامعه شناسی زبان
sampling population U جامعه نمونه گیری
to retire in to oneself U از جامعه کناره گیری کردن
cover U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
to seed a person to c. U کسیرا از جامعه بیرون کردن
blind U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover U مخفی گاه [جامعه شناسی]
phalanstery U جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
socialites U شخص طراز اول جامعه
phalanstery U تقسیم جامعه باجزاء کوچک
socialite U شخص طراز اول جامعه
r.m.a. color code U علایم رنگی جامعه رادیوسازان
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
blind U مخفی گاه [جامعه شناسی]
antisocial U مخل اجتماع دشمن جامعه
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
to live at the expense of society U روی دوش جامعه زندگی
socialists U جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
e c s c (european coal & steel commissio U جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
socialist U جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
public good U کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
league U مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
calculus U حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
hero-worshipper U ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
public mischief U جرمی که مضر به حال جامعه باشد
misanthropist U کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
leagues U مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
debutant U دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
ecosystem U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystems U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
canoness U زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
to ask somebody out U از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
scientific socialism U بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
intervener U در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
association for computing machinery U بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
collectivism U اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
tother U دیگری
third U به دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
another U دیگری
invisible hand U فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
other U متفاوت دیگری
onother's money U پول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
at another time U در زمان دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
at second hand U از قول دیگری
others U متفاوت دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
released U اعراض از حق به نفع دیگری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
personified U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
predecease U قبل از دیگری مردن
one after a U یکی درپی دیگری
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
alternately U تغییر از یکی به دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
it is of a different kind U قسم دیگری است
personify U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
i had no a U چاره دیگری نداشتم
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
one country or another U این یا یک کشور دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com