Perdic | کمدی مختصر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 191 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	comedietta U	کمدی مختصر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	comic opera U	کمدی
	opera comique U	کمدی
	situation comedies U	کمدی سریال
	situation comedies U	کمدی سبک
	situation comedy U	کمدی سریال
	tragicomedy U	تراژدی کمدی
	situation comedy U	کمدی سبک
	comic U	وابسته به کمدی
	comics U	وابسته به کمدی
	tragicomedies U	تراژدی کمدی
	comedies U	شاد نمایش کمدی
	comedy U	شاد نمایش کمدی
	prim buffa U	سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
	singspiel U	نمایش کمدی موزیکال قرن 81 المان
	precise U	مختصر کردن مختصر
	tragicomic U	مربوط به اثر کمدی وتراژدی غم انگیز وتفریحی
	airing cupboard U	قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
	compend U	مختصر
	febricula U	تب مختصر
	little U	مختصر
	concise U	مختصر
	gnomical U	مختصر
	grammalogue U	مختصر
	terser U	مختصر
	abstracted U	مختصر
	tersest U	مختصر
	partial U	مختصر
	sum U	مختصر
	briefest U	مختصر
	summaries U	مختصر
	summary U	مختصر
	briefed U	مختصر
	brief U	مختصر
	abbreviated U	مختصر
	briefer U	مختصر
	abridged U	مختصر
	succinct U	مختصر
	sums U	مختصر
	terse U	مختصر
	short term U	مختصر
	shortest U	مختصر
	synoptic U	مختصر
	succinct <adj.> U	مختصر
	shorter U	مختصر
	short U	مختصر
	tis U	مختصر ti is
	laconically U	مختصر گو
	laconic U	مختصر گو
	epitome U	مختصر
	fleeting <adj.> U	مختصر
	short <adj.> U	مختصر
	curt <adj.> U	مختصر
	concise <adj.> U	مختصر
	incomprehensive U	مختصر
	viz U	مختصر
	tiffin U	ناهار مختصر
	contracted U	مختصر محدود
	summary U	خلاصه مختصر
	velitation U	جنگ مختصر
	shorthand U	مختصر نویسی
	short and sweet <idiom> U	مختصر ومفید
	petit mal U	صرع مختصر
	lacanic U	مختصر و مفید
	summaries U	خلاصه مختصر
	briefly speaking U	مختصر کنیم
	synopses U	اجمال مختصر
	synopsis U	اجمال مختصر
	grind out U	پیشروی مختصر
	inking U	اطلاع مختصر
	let us be brief U	مختصر کنیم
	my initials are s.h U	امضای مختصر من
	paraph U	امضای مختصر
	compendium U	مختصر کوتاهی
	potluck U	غذای مختصر
	scumble U	مالش مختصر
	nodding acquaintance	آشنایی مختصر
	shortener U	مختصر کننده
	cheep U	اشاره مختصر
	apercu U	خلاصه مختصر
	abridge U	مختصر کردن
	simplifier U	مختصر کننده
	telegraphic U	تلگرافی مختصر
	brachygraphy U	مختصر نویسی
	handlist U	فهرست مختصر
	flash U	روشنایی مختصر
	briefer U	کوتاه مختصر
	briefed U	کوتاه مختصر
	brief U	کوتاه مختصر
	tot U	یادداشت مختصر
	snack U	خوراک مختصر
	snacks U	خوراک مختصر
	tots U	یادداشت مختصر
	tendencies U	علاقه مختصر
	concisely U	بطور مختصر
	pithy U	مختصر ومفید
	tendency U	علاقه مختصر
	flashes U	روشنایی مختصر
	flashed U	روشنایی مختصر
	briefest U	کوتاه مختصر
	curtailed U	مختصر نمودن
	click U	صدای مختصر
	squabbles U	نزا مختصر
	squabble U	نزا مختصر
	clicked U	صدای مختصر
	squabbling U	نزا مختصر
	squabbled U	نزا مختصر
	clicks U	صدای مختصر
	curtailing U	مختصر نمودن
	curtails U	مختصر نمودن
	curtail U	مختصر نمودن
	briefly <adv.> U	بصورت مختصر و مفید
	compendious U	موجز مختصر ومفید
	spots U	زمان مختصر لحظه
	bywords U	اشاره یانگاه مختصر
	compendiously <adv.> U	بصورت مختصر و مفید
	byword U	اشاره یانگاه مختصر
	pittance U	کمک هزینه مختصر
	curtly <adv.> U	بصورت مختصر و مفید
	in a nutshell U	بطور خیلی مختصر
	look in U	دیدن کردن مختصر
	metastable U	دارای ثبات مختصر
	simplification U	تسهیل مختصر سازی
	simplifications U	تسهیل مختصر سازی
	pocket expenses U	هزینه مختصر شخصی
	blockhouse U	بنای استحکامی مختصر
	prospectus U	شرح حال مختصر
	spot U	زمان مختصر لحظه
	abbreviating U	مختصر یا مفید کردن
	shorten U	مختصر کردن کاستن
	shortened U	مختصر کردن کاستن
	shortens U	مختصر کردن کاستن
	feather U	فشار مختصر به گاز
	prospectuses U	شرح حال مختصر
	abbreviates U	مختصر یا مفید کردن
	abbreviate U	مختصر یا مفید کردن
	pulls U	برتری جزئی و مختصر
	abriviated addressing U	ادرس مختصر شده
	pull U	برتری جزئی و مختصر
	bowing acquaintance	آشنایی مختصر سلامی و بس
	simplifcation U	ساده گردانی مختصر سازی
	to d. into a book U	نگاه مختصر بکتابی کردن
	simplification U	ساده گردانی مختصر سازی
	blink U	نادیده گرفته نگاه مختصر
	smacks U	چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
	step in U	بازدید مختصر وکوتاهی کردن
	blinks U	نادیده گرفته نگاه مختصر
	blinked U	نادیده گرفته نگاه مختصر
	smacked U	چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
	simplifications U	ساده گردانی مختصر سازی
	billeted U	ورقه جیره یادداشت مختصر
	billeting U	ورقه جیره یادداشت مختصر
	billets U	ورقه جیره یادداشت مختصر
	smack U	چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
	billet U	ورقه جیره یادداشت مختصر
	multocular U	مختصر و مفید کوتاه و سودمند
	outlining U	مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
	nuance U	اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
	outlines U	مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
	outlined U	مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
	outline U	مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
	nuances U	اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
	flashes U	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
	flash U	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
	flashed U	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
	That is it in a nutshell. U	موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
	to run in to a person U	دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
	luncheonette U	رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
	luncheonettes U	رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
	absorption representation U	[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
	action architecture U	[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
	sclaff U	تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
	mnemonic U	حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
	skims U	سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
	skimmed U	سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
	skim U	سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
	out lawry U	طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
	shortening reaction U	واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
	simplifies U	اسان تر کردن مختصر کردن
	simplifies U	مختصر کردن اسانتر کردن
	simplify U	اسان تر کردن مختصر کردن
	simplify U	مختصر کردن اسانتر کردن
	simplifying U	اسان تر کردن مختصر کردن
	tint U	رنگ مختصر سایهء رنگ
	tints U	رنگ مختصر سایهء رنگ
	tinting U	رنگ مختصر سایهء رنگ
	stenography U	مختصر نویسی کوتاه نویسی
	simplifying U	مختصر کردن اسانتر کردن
	glance U	نگاه نگاه مختصر
	glanced U	نگاه نگاه مختصر
	glances U	نگاه نگاه مختصر