Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
Other Matches
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weeklies
U
هفته به هفته
week
U
هفته
weeks
U
هفته
weekly
U
هفته به هفته
a week
U
یک هفته
per week
U
هر هفته
weekdays
U
روز هفته
weekday
U
روز هفته
last week
U
هفته گذشته
midweek
U
میان هفته
eight day
U
هفته کوک
A whole week
U
یک هفته تمام
hebdomad
U
هفت هفته
for a week
U
برای یک هفته
fair market
U
هفته بازار
week end
U
اخر هفته
f.service
U
نمازمعمولی هفته
running days
U
ایام هفته
passion week
U
هفته مصیبت
this d. a week
U
یک هفته از امروز
next week
U
هفته گذشته
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
to morrow week
U
از فردا یک هفته
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
feria
U
یکی از ایام هفته
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
week day
U
روز معمولی هفته
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
minor
U
کمتر
less
U
کمتر
much less
U
کمتر
infrequently
U
کمتر
minus
U
کمتر
less than
U
کمتر از
in a less degree
U
کمتر
shorter
U
کمتر
Lt
U
کمتر از
lesser
U
کمتر
short
U
کمتر
shortest
U
کمتر
low price
U
قیمت کمتر
cut back
<idiom>
U
استفاده کمتر
minorities
U
بخش کمتر
minority
U
بخش کمتر
sub-
U
در معنای کمتر
A smaller number . Fewer .
U
تعداد کمتر
he would not accept less
U
دو روز کمتر
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
hypotrophy
U
رشد کمتر ازمعمول
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
short-changing
U
کمتر پول دادن
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
shoat
U
خوک کمتر از یک سال
short-change
U
کمتر پول دادن
short-changed
U
کمتر پول دادن
underquote
U
کمتر مظنه دادن
less than container load
U
کمتر از فرفیت کانتینر
short-changes
U
کمتر پول دادن
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
le
U
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
stroking
U
راندن کمتر از فرفیت
under
U
پایین تراز کمتر از
ammo minus
U
مهمات کمتر از نصف
below par
U
کمتر از بهای اسمی
below par
U
کمتر از ارزش اسمی
under-
U
پایین تراز کمتر از
strokes
U
راندن کمتر از فرفیت
stroked
U
راندن کمتر از فرفیت
stroke
U
راندن کمتر از فرفیت
he is well preserved
U
کمتر نشان پیری در او پیداست
infant
U
بچه کمتر ازهفت سال
reduced charge
U
خرج کمتر یا پایین تر توپ
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
lessened
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessen
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessens
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessening
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
infants
U
بچه کمتر ازهفت سال
lessens
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
weanling
U
کره اسب کمتر از یک سال
lessening
U
کمتر کردن تقلیل دادن
undermanned
U
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
undervalue
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fasts
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervaluing
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fastest
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
underlet
U
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
fast
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undercool
U
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
eagle
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagles
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
ultralight aircraft
U
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
factorial
U
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
low speed communications
U
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
multipass overlap
U
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
underrating
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
anticlimaxes
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
underrate
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
larceny petty
U
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
runs
U
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
hood
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
run
U
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
hoods
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
refan
U
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement
U
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
bravo, pattern
U
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
complements
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
cam ground piston
U
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
complemented
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
complement
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0
U
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
delayed penalty
U
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
lightening hole
U
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
broad arrow engine
U
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
groundhog day
U
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
large model
U
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com