English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
full container load U فرفیت پر کانتینر
fcl U فرفیت پر کانتینر
less than container load U زیر فرفیت کانتینر
lcl U load container than less زیر فرفیت کانتینر
stroke U راندن کمتر از فرفیت
stroked U راندن کمتر از فرفیت
strokes U راندن کمتر از فرفیت
stroking U راندن کمتر از فرفیت
run U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
berthing capacity U فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
valence U واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
container/pallet loader U کانتینر
containers U کانتینر
container U کانتینر
portfolio U کانتینر مسطح
portfolios U کانتینر مسطح
bulk supply U اماد با کانتینر
freight container U کانتینر حمل بار
containerization U حمل کالا با کانتینر
container transport U حمل و نقل بوسیله کانتینر
milvan U کانتینر حمل بار دریایی نظامی
milvan chassis U شاسی نصب کانتینر حمل باردریایی
containerisation U بصورت کانتینر دراوردن درکانتینر گذاشتن
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
freight lighter U قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
opportune lift U فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
grid anode capacity U فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
consolidation container U کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
infrequently U کمتر
less than U کمتر از
in a less degree U کمتر
lesser U کمتر
shortest U کمتر
less U کمتر
much less U کمتر
Lt U کمتر از
minus U کمتر
minor U کمتر
shorter U کمتر
short U کمتر
low price U قیمت کمتر
sub- U در معنای کمتر
minorities U بخش کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
inside of a week U در یک هفته کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
minority U بخش کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
below par U کمتر از بهای اسمی
below par U کمتر از ارزش اسمی
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
shoat U خوک کمتر از یک سال
under U پایین تراز کمتر از
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
under- U پایین تراز کمتر از
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
underprice U قیمت کمتر از رقیب
short-changed U کمتر پول دادن
short-changing U کمتر پول دادن
short-changes U کمتر پول دادن
short-change U کمتر پول دادن
underquote U کمتر مظنه دادن
lessening U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened U کمتر کردن تقلیل دادن
lessening U کمتر کردن تقلیل دادن
lessens U کمتر شدن تخفیف یافتن
lessens U کمتر کردن تقلیل دادن
infant U بچه کمتر ازهفت سال
he is well preserved U کمتر نشان پیری در او پیداست
infants U بچه کمتر ازهفت سال
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
weanling U کره اسب کمتر از یک سال
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
reduced charge U خرج کمتر یا پایین تر توپ
lessened U کمتر شدن تخفیف یافتن
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
lessen U کمتر کردن تقلیل دادن
lessen U کمتر شدن تخفیف یافتن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
low speed communications U ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
factorial U حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
fasts U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undermanned U دارای نفرات کمتر از میزان لازم
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fastest U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagles U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fasted U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
eagle U زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fast U عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undercool U خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
to put somebody on the back burner U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put somebody in a backwater U به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
anticlimaxes U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax U بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
hood U پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hoods U پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
equipotential U هم فرفیت
throughput U فرفیت
volume U فرفیت
volumes U فرفیت
loading capacity U فرفیت
valence U فرفیت
capacitance U فرفیت
incapacious U بی فرفیت
lift U فرفیت
line capacitance U فرفیت خط
volume capacity U فرفیت
capacities U فرفیت
lifted U فرفیت
span U فرفیت
contenting U فرفیت
lifting U فرفیت
lifts U فرفیت
capacity U فرفیت
content U فرفیت
loading U فرفیت
tankage U فرفیت
load U فرفیت
loads U فرفیت
spanning U فرفیت
spanned U فرفیت
spans U فرفیت
bravo, pattern U شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
electrostatic capacitive U فرفیت الکتروستاتیکی
gross tonnage U فرفیت ناخالص به تن
gross capacity U فرفیت ناویژه
effective capacity U فرفیت موثر
transformer capacity U فرفیت ترانسفورماتور
drilling capacity U فرفیت حفاری
heat capacity U فرفیت گرمایی
distributed capacity U فرفیت منتشر
electrostatic capacity U فرفیت الکترواستاتیک
heat capacity U فرفیت حرارتی
design capacity U فرفیت طرح
road capacity U فرفیت جاده
internal capacitance U فرفیت الکترودها
electrovalence U فرفیت الکتریکی
storage capacity U فرفیت انباره
expanded , capacity U توسعه فرفیت
excess capacity U فرفیت اضافی
deck load U فرفیت عرشه
tax capacity U فرفیت مالیاتی
thermal capacity U فرفیت گرمایی
zero capacitance U فرفیت صفر
energy content U فرفیت انرژی
specific capacity U ضریب فرفیت
electrovalency U فرفیت الکتریکی
full load U فرفیت تکمیل
specific capacity U فرفیت مخصوص
full load U فرفیت کامل
general heat capacity U فرفیت گرمایی کل
field capacity U فرفیت نگهداری
univalent U دارای یک فرفیت
machine capacity U فرفیت ماشین
unused capacity U فرفیت بی کار
maximum capacity U فرفیت حداکثر
measure of capacity U پیمانه فرفیت
milling capacity U فرفیت فرزکاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com