Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
underlet
U
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undervaluing
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
underrating
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
pepper corn rent
U
اجاره غیر واقعی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
below par
U
کمتر از ارزش اسمی
objective value
U
ارزش واقعی
real value
U
ارزش واقعی
no par
U
بدون ارزش واقعی
farms
U
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed
U
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farm
U
اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
overrates
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
letting
U
اجاره دادن اجاره رفتن
leases
U
اجاره نامه اجاره دادن
lease
U
اجاره نامه اجاره دادن
lets
U
اجاره دادن اجاره رفتن
let
U
اجاره دادن اجاره رفتن
real
U
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
sublease
U
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
short-change
U
کمتر پول دادن
short-changed
U
کمتر پول دادن
short-changes
U
کمتر پول دادن
short-changing
U
کمتر پول دادن
underquote
U
کمتر مظنه دادن
lessened
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessen
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessening
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessens
U
کمتر کردن تقلیل دادن
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
pragmatize
U
واقعی نشان دادن
lends
U
عاریه دادن اجاره دادن
lend
U
عاریه دادن اجاره دادن
put out on lease
U
اجاره دادن
hire
U
اجاره دادن
farm
U
اجاره دادن به
to let out
U
اجاره دادن
let out
U
اجاره دادن
rent
U
اجاره دادن
hires
U
اجاره دادن
letting
U
اجاره دادن
leases
U
اجاره دادن
farms
U
اجاره دادن به
get out
U
اجاره دادن
hiring
U
اجاره دادن
stand for
<idiom>
U
اجاره دادن
lets
U
اجاره دادن
farmed
U
اجاره دادن به
to put out to lease
U
اجاره دادن
let
U
اجاره دادن
lease
U
اجاره دادن
to underlease
U
حق اجاره به مستاجرفرعی دادن
to take in lodgers
U
حق اجاره به مستاجرفرعی دادن
to let a house
U
خانهای را اجاره دادن
to underlease
U
اجاره فرعی دادن
to let something
[British E]
[Real Estate]
U
اجاره دادن چیزی
to let something on a lease
U
اجاره دادن چیزی
to underlet
U
حق اجاره به مستاجرفرعی دادن
to rent out something
U
اجاره دادن چیزی
to hire out something
U
اجاره دادن چیزی
to underlet
U
اجاره فرعی دادن
to take in lodgers
U
اجاره فرعی دادن
sublets
U
حق اجاره بمستاجرفرعی دادن
sublets
U
اجاره فرعی دادن
sublet
U
اجاره فرعی دادن
sublet
U
حق اجاره بمستاجرفرعی دادن
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
to put it on
U
پیش از اندازه واقعی نشان دادن
rent
U
کرایه اجاره کردن یا دادن
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
chartering
U
دربست اجاره کردن یا دادن
chartered
U
دربست اجاره کردن یا دادن
farm out
U
اجاره دادن زمین مزروعی
charters
U
دربست اجاره کردن یا دادن
charter
U
دربست اجاره کردن یا دادن
arrendare
U
اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
give one's right arm
<idiom>
U
به کسی ارزش دادن
initialize
U
ارزش اغازی دادن
devaluation
U
کاهش دادن ارزش پول
chater party
U
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
cambridge equation
U
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
Lease (rental) agreement.
U
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
hire
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hiring
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires
U
اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
rental
U
اجاره بها اجاره
leasing
U
اجاره کردن اجاره
architecture proper
U
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
minor
U
کمتر
minus
U
کمتر
Lt
U
کمتر از
infrequently
U
کمتر
less than
U
کمتر از
less
U
کمتر
much less
U
کمتر
in a less degree
U
کمتر
shorter
U
کمتر
short
U
کمتر
shortest
U
کمتر
lesser
U
کمتر
minority
U
بخش کمتر
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
cut back
<idiom>
U
استفاده کمتر
A smaller number . Fewer .
U
تعداد کمتر
he would not accept less
U
دو روز کمتر
minorities
U
بخش کمتر
low price
U
قیمت کمتر
sub-
U
در معنای کمتر
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
ammo minus
U
مهمات کمتر از نصف
stroking
U
راندن کمتر از فرفیت
stroke
U
راندن کمتر از فرفیت
stroked
U
راندن کمتر از فرفیت
strokes
U
راندن کمتر از فرفیت
less than container load
U
کمتر از فرفیت کانتینر
under
U
پایین تراز کمتر از
below par
U
کمتر از بهای اسمی
under-
U
پایین تراز کمتر از
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
hypotrophy
U
رشد کمتر ازمعمول
le
U
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
shoat
U
خوک کمتر از یک سال
reduced charge
U
خرج کمتر یا پایین تر توپ
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
lessened
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
he is well preserved
U
کمتر نشان پیری در او پیداست
lessens
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
weanling
U
کره اسب کمتر از یک سال
lessen
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
infants
U
بچه کمتر ازهفت سال
infant
U
بچه کمتر ازهفت سال
ultralight aircraft
U
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
eagles
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagle
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
low speed communications
U
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
undermanned
U
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
factorial
U
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
undercool
U
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
fast
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
multipass overlap
U
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
fasted
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fastest
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
fasts
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
larceny petty
U
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
anticlimaxes
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
ex post
U
واقعی
very
U
واقعی
real
U
واقعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com