English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
all men U کلیه مردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Other Matches
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
population U تعداد مردم مردم
populations U تعداد مردم مردم
all U کلیه
reins U کلیه ها
kidney U کلیه
kidneys U کلیه
all- U کلیه
nephralgia U قولنج کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
reniform U کلیه مانند
reniform U شبیه کلیه
renal gravel U حصات کلیه
renal gravel U ریک کلیه
renal calculus U ریگ کلیه
all arms U کلیه نیروها
paranephric U مجاور کلیه
all hands U کلیه پرسنل
nephroptosis U کلیه متحرک
floating kidney U کلیه متحرک
entireforce U کلیه نیرو
entireforce U کلیه قوا
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros U غده روی کلیه
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
azoth U علاج کلیه دردها
reins U محل کلیه در بدن
against all risks U در براب کلیه خطرات
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
Cicim U جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
cortin U ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
corporative state U حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
All thing considered. U باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
comprehensive job U کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
pure interest U سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
ejectment U باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
adrenaline هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
peopled U مردم
population [pop.] U مردم
peopling U مردم
folk U مردم
the people U مردم
people U مردم
peoples U مردم
the deaf U مردم کر
public U مردم
folks U مردم
codress procedure U روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
brood U کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded U کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods U کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
land n U قوم مردم
the public U عموم مردم
the old U مردم سالخورده
the offscourings humanity U مردم پست
the many U بیشتر مردم
the dregs of the people U مردم پست
the million U توده مردم
head count U شمارش مردم
public notice U آگهی به مردم
underfed U مردم گرسنه
flower people U مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
ombudsmen U فریادرس مردم
ombudsman U فریادرس مردم
lowest common denominators U مردم پذیر
lowest common denominator U مردم پذیر
head counts U شمارش مردم
Among the people . U درمیان مردم
unsociability U مردم گریزی
the total population U همه مردم
the american public U مردم امریکا
outside opinion U عقیده مردم
men of intellgence U مردم باهوش
most people U بیشتر مردم
outside opinion U رای مردم
other people U سایر مردم
other people U مردم دیگر
on the tongues of men U سر زبان مردم
jawsmith U مردم فریب
people say U مردم می گویند
lao U مردم تایی
laotian U مردم تایی
mandrake U مردم گیاه
manragora U مردم گیاه
many people U خیلی از مردم
many people U بسیاری از مردم
the multitude U توده مردم
corporations U گروهی از مردم
commoners U : مردم عوام
communist U مردم گرا
common U : مردم عوام
parading U اجتماع مردم
unsocial U مردم گریز
parades U اجتماع مردم
paraded U اجتماع مردم
populace U توده مردم
parade U اجتماع مردم
plebeians U توده مردم
plebeian U توده مردم
demos U توده مردم
massing U توده مردم
masses U توده مردم
citizenship U مردم تبعیت
mass U توده مردم
anarchy U خودسری مردم
unsociable U مردم گریز
communism U مردم داری
demography U مردم نگاری
rush U ازدحام مردم
sociability U مردم امیزی
rucks U مردم عادی
rushed U ازدحام مردم
rushing U ازدحام مردم
townsfolk U مردم شهری
popularity U مردم پسندی
anthropology U مردم شناسی
corporation U گروهی از مردم
ruck U مردم عادی
commons U مردم عادی
commonest U : مردم عوام
communists U مردم گرا
popular U مردم پسند
all men U همه مردم
canaille U مردم پست
hoi polloi U توده مردم
mobbed U انبوه مردم
citizenry U مردم تبعیت
mobbing U انبوه مردم
mandated U دستور مردم به
mandating U دستور مردم به
mobs U انبوه مردم
population [pop.] U تعداد مردم
mandate U دستور مردم به
mob U انبوه مردم
mandates U دستور مردم به
misanthropes U مردم گریز
omnibus U توده مردم
all men U مردم همه
omnibuses U توده مردم
public-spirited U خیرخواه مردم
reputedly U در نظر مردم
anthropometry U مردم سنجی
openly U در انظار مردم
misanthrope U مردم گریز
open day U روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com