English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
simplex circuit U مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
double leg and inside turnover U دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
clime U سرزمین
eldorado U سرزمین زر
climes U سرزمین
land U سرزمین
terrain U سرزمین
mainland U سرزمین
territory U سرزمین
terren U سرزمین
land n U سرزمین
regions U سرزمین
region U سرزمین
territories U سرزمین
bus network U سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
land mass U سرزمین بزرگ
land U سرزمین عرصه
wonderland U سرزمین عجایب
Wales U سرزمین ویلز
mother land U سرزمین مادری
immeasureable land U سرزمین بیکران
rough country U سرزمین ناهموار
canaan U سرزمین موعوداسرائیل
wilderness U سرزمین نارام
cloud-cuckoo-land U سرزمین اوهام
wildernesses U سرزمین نارام
land masses U سرزمین بزرگ
cloudworld U سرزمین پریان
ice field U سرزمین یخی
annexation of territory U الحاق سرزمین
wonderlands U سرزمین عجایب
fertile land U سرزمین حاصلخیز
el dorado U سرزمین زر کشورزرخیز
terrene U زمین سرزمین
no man's land U سرزمین بی صاحب
fertile land U سرزمین بارور
wonderlands U سرزمین پرنعمت
land U سرزمین دیار
wonderland U سرزمین پرنعمت
spatial planning U امایش سرزمین
southland U سرزمین جنوب
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
homeland U سرزمین ابا و اجدادی
dreamland U سرزمین خواب وخیال
homelands U سرزمین ابا و اجدادی
homeland U سرزمین پدر و مادر
cloud-cuckoo-land U سرزمین خواب و خیال
mandated territory U سرزمین تحت قیمومت
home U سرزمین پدر و مادر
occupied territory U سرزمین اشغال شده
in iranian territory U در خاک [سرزمین] ایران
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
shangri U شهر زیبا سرزمین دلخواه
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes U نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory. U بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
wilderness U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale U سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wildernesses U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
kidneys U کلیه
all- U کلیه
kidney U کلیه
reins U کلیه ها
all U کلیه
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
all hands U کلیه پرسنل
paranephric U مجاور کلیه
renal gravel U ریک کلیه
renal calculus U ریگ کلیه
floating kidney U کلیه متحرک
renal gravel U حصات کلیه
nephroptosis U کلیه متحرک
entireforce U کلیه قوا
all arms U کلیه نیروها
reniform U شبیه کلیه
nephralgia U قولنج کلیه
reniform U کلیه مانند
renal U وابسته به کلیه ها
entireforce U کلیه نیرو
all men U کلیه مردم
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
reins U محل کلیه در بدن
paranephros U غده روی کلیه
azoth U علاج کلیه دردها
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
against all risks U در براب کلیه خطرات
faunology U جانوران
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
faunistic U وابسته به جانوران
faunis U الهه جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
faunae U مربوط به جانوران
halobiont U جانوران اب شور
animalist U پیکرنمای جانوران
acephali U جانوران بیسر
vermin U جانوران موذی
menagerie U نمایشگاه جانوران
kits U بچه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
zooplankton U جانوران شناور
implacentalia U جانوران بی جفت
bimana U جانوران دودست
lights U ریه جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
animals kingdom U جهان جانوران
animality U زندگی جانوران
invertebrata U جانوران بی مهره
animal kingdom U جهان جانوران
kit U بچه جانوران
herbivora U جانوران علفخوار
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
biosystematic U رده بندی جانوران
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
instinct U هوش طبیعی جانوران
instincts U هوش طبیعی جانوران
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
claws U سرپنجه جانوران ناخن
zooid U جانورسان شبیه جانوران
animal husband U پرورش جانوران اهلی
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
arthropoda U جانوران مفصل دار
articulata U جانوران حلقه دار
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
claw U سرپنجه جانوران ناخن
pincer U عضو گازانبری جانوران
underbody U پایین تنه جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
neontology U بررسی جانوران مانده
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
oestrum U شهوت ومستی جانوران
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
Cicim U جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
corporative state U حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
cortin U ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
All thing considered. U باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com