Total search result: 201 (17 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
homonym U |
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
homograph U |
کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد |
 |
 |
heteronym U |
کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون |
 |
 |
enclitic U |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
 |
 |
lection U |
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی |
 |
 |
introductory word U |
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد |
 |
 |
keyword U |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
 |
 |
id U |
کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد |
 |
 |
transliteration U |
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر |
 |
 |
jaw breaker U |
سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست |
 |
 |
aspirates U |
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن |
 |
 |
aspirate U |
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن |
 |
 |
aspirating U |
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن |
 |
 |
kepse motife U |
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.] |
 |
 |
synonym U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
synonyms U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
thesaurus U |
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود |
 |
 |
thesauruses U |
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود |
 |
 |
Persian rug U |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
 |
 |
to rime one word with another U |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
 |
 |
logogram U |
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد |
 |
 |
logograph U |
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد |
 |
 |
tongue-twister U |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
 |
 |
tongue twister U |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
 |
 |
tongue-twisters U |
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار |
 |
 |
Hamming code U |
تعداد ارقامی که در دو کلمه با طول یکسان متفاوتند |
 |
 |
status U |
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد |
 |
 |
fallal U |
کلمه بی معنی |
 |
 |
falderol U |
کلمه بی معنی |
 |
 |
this word means a dog U |
معنی این کلمه سگ است |
 |
 |
In what sense are you using this word ? U |
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟ |
 |
 |
toneme U |
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد |
 |
 |
The sense of this word is not clear . U |
معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست |
 |
 |
dactyl U |
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد |
 |
 |
identity U |
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است |
 |
 |
universal time U |
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد |
 |
 |
identities U |
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است |
 |
 |
tunnelling U |
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد |
 |
 |
zones U |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
 |
 |
zone U |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
 |
 |
isochronous network U |
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد |
 |
 |
pointlessly U |
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد |
 |
 |
metafile U |
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود |
 |
 |
altered U |
دگرگون کردن دگرگون شدن |
 |
 |
alters U |
دگرگون کردن دگرگون شدن |
 |
 |
altering U |
دگرگون کردن دگرگون شدن |
 |
 |
alter U |
دگرگون کردن دگرگون شدن |
 |
 |
bad break U |
که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد |
 |
 |
fudging U |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
 |
 |
fudges U |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
 |
 |
fudged U |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
 |
 |
fudge U |
غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ |
 |
 |
acronym |
کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد |
 |
 |
leiwen U |
لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.] |
 |
 |
i do not wish it otherwise U |
جور دیگر باشد نمیخواهم |
 |
 |
acronyms U |
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد |
 |
 |
autosync U |
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند |
 |
 |
parmakli U |
لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.] |
 |
 |
pattern lady U |
بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد |
 |
 |
lease U |
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود |
 |
 |
leases U |
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود |
 |
 |
passwords U |
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد |
 |
 |
password U |
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد |
 |
 |
prosyllogism U |
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد |
 |
 |
vacuole U |
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد |
 |
 |
meniscus U |
شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد |
 |
 |
except as otherwise provided U |
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد |
 |
 |
embedded code U |
مثل تصویر درون متن یا فایل دیگر باشد |
 |
 |
virgin wool U |
[پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.] |
 |
 |
hyphens U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
hyphen U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
buzzing U |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
 |
 |
buzzes U |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
 |
 |
buzzed U |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
 |
 |
buzz U |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
 |
 |
an odd chair U |
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد |
 |
 |
logogriph U |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
 |
 |
flat rate U |
نرخ یکسان تعرفه یکسان |
 |
 |
controlling company U |
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany |
 |
 |
mafrash U |
مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.] |
 |
 |
outputs U |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
 |
 |
output U |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
 |
 |
search and replace U |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
 |
 |
jump instruction U |
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد |
 |
 |
assistance U |
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد |
 |
 |
hypertext U |
سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه |
 |
 |
spoonerism U |
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف |
 |
 |
alien U |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
 |
 |
aliens U |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
 |
 |
constant angle arch dam U |
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان |
 |
 |
data interchange format U |
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد |
 |
 |
zero compression U |
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند |
 |
 |
masks U |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
 |
 |
mask U |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
 |
 |
SMB U |
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد |
 |
 |
pseudomorph U |
جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد |
 |
 |
caveatemptor U |
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد " |
 |
 |
acceptation U |
قبول معنی عرف معنی مصطلح |
 |
 |
implicit function U |
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد |
 |
 |
subroutine U |
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد |
 |
 |
privilege U |
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز |
 |
 |
upward compatible U |
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت |
 |
 |
coragne line U |
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان |
 |
 |
unmoderated list U |
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
to pair somebody off [up] with somebody U |
کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] |
 |
 |
signifying U |
معنی دادن معنی بخشیدن |
 |
 |
signify U |
معنی دادن معنی بخشیدن |
 |
 |
signifies U |
معنی دادن معنی بخشیدن |
 |
 |
transliterate U |
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن |
 |
 |
estate in remainder U |
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد |
 |
 |
least significant bit U |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
 |
 |
statute at large U |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
 |
 |
prefix U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
prefixes U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
augment U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
word U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augments U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augmenting U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augmented U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
worded U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
markers U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
marker U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
scissoring U |
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه |
 |
 |
ring shift U |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
faxed U |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
 |
 |
faxes U |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
 |
 |
faxing U |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
 |
 |
fax U |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
 |
 |
square design U |
طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.] |
 |
 |
lexical U |
کلمهای |
 |
 |
double coincidence of wants U |
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد |
 |
 |
hypertext U |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
 |
 |
processor U |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
 |
 |
syllable U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
syllables U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
trans- U |
دگرگون |
 |
 |
otherguise U |
دگرگون |
 |
 |
vicissitudinous U |
دگرگون |
 |
 |
lsb U |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
 |
 |
softest U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
softer U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
soft U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
look (something) up <idiom> U |
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن |
 |
 |
etymologize U |
وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن |
 |
 |
restructured U |
دگرگون کردن |
 |
 |
restructure U |
دگرگون کردن |
 |
 |
restructures U |
دگرگون کردن |
 |
 |
turn U |
دگرگون ساختن |
 |
 |
metamorphic U |
دگرگون شده |
 |
 |
changeable U |
دگرگون شدنی |
 |
 |
technical U |
دگرگون شونده |
 |
 |
metabolic U |
دگرگون شونده |
 |
 |
metamorphic rocks U |
سنگهای دگرگون |
 |
 |
alterative U |
دگرگون سازنده |
 |
 |
turns U |
دگرگون ساختن |
 |
 |
changful U |
دگرگون شونده |
 |
 |
catabolize U |
دگرگون شدن |
 |
 |
transform U |
دگرگون کردن |
 |
 |
metamorphosing U |
دگرگون کردن |
 |
 |
to transform [into] U |
دگرگون کردن [به] |
 |
 |
endomorph U |
درون دگرگون |
 |
 |
metamorphosed U |
دگرگون کردن |
 |
 |
transforms U |
دگرگون کردن |
 |
 |
transformed U |
دگرگون کردن |
 |
 |
transmogrification U |
دگرگون سازی |
 |
 |
metamorphoses U |
دگرگون کردن |
 |
 |
metamorphose U |
دگرگون کردن |
 |
 |
to alter [to] U |
دگرگون کردن |
 |
 |
dissimilar U |
دگرگون ناهمسان |
 |
 |
to alter [to] U |
دگرگون شدن |
 |
 |
transforming U |
دگرگون کردن |
 |
 |
identifier U |
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است |
 |
 |
doublet U |
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است |
 |
 |
doublets U |
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است |
 |
 |
description U |
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند |
 |
 |
phoneme U |
که ممکن است کلمهای را ایجاد کند |
 |
 |
dyad U |
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است |
 |
 |
descriptions U |
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند |
 |
 |
barytone U |
کلمهای که اخران بی تکیه است میانه |
 |
 |
it is quite another story now U |
اوضاع اکنون دگرگون |
 |
 |
changeable U |
دگرگون پذیر متلون |
 |
 |
ireversible U |
دگرگون نشدنی بر نگشتنی |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
buzzword U |
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است |
 |
 |
changing U |
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی |
 |
 |
transformative U |
قابل تبدیل دگرگون شونده |
 |
 |
gneiss U |
نوعی سنگ دگرگون شده |
 |
 |
metabolize U |
دگرگون کردن از طریق متابولیزم |
 |
 |
changed U |
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی |
 |
 |
changes U |
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی |
 |
 |
change U |
دگرگون کردن یاشدن دگرگونی |
 |
 |
a closed mouth catches no flies <proverb> U |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
 |
 |
asynchronous U |
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد |
 |
 |
moored mine U |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
 |
 |
chip U |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
 |
 |
chips U |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
 |
 |
overflows U |
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد |
 |