Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
swindle
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To swindle someoue . To take someone for a ride.
U
سر کسی کلاه گذاشتن ( کلاهبرداری )
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
Welsh
U
کلاه گذاشتن
welch
U
کلاه گذاشتن
outfoxing
U
کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxes
U
کلاه سرکسی گذاشتن
take for a ride
<idiom>
U
سرکسی کلاه گذاشتن
outfoxed
U
کلاه سرکسی گذاشتن
outfox
U
کلاه سرکسی گذاشتن
palm off
<idiom>
U
سرکسی کلاه گذاشتن
to bonnet a person
U
کلاه سرکسی گذاشتن
play a legal trick
U
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something .
U
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
to do a number on somebody
<idiom>
U
سر کسی کلاه گذاشتن
[اصطلاح روزمره]
to rob peter to pay paul
U
کلاه تقی راسر نقی گذاشتن
To live on borrowed money . To play for time .
U
این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
constructive fraud
U
منظورعملی است که به اعتبارقانون خاص عنوان کلاهبرداری بافته و از این نظر از کلاهبرداری واقعی وارادی متمایز است
rook
U
کلاهبرداری کردن
short-change
U
کلاهبرداری کردن
defrauds
U
کلاهبرداری کردن
scams
U
کلاهبرداری کردن
scam
U
کلاهبرداری کردن
short-changing
U
کلاهبرداری کردن
defraud
U
کلاهبرداری کردن
rooks
U
کلاهبرداری کردن
defrauded
U
کلاهبرداری کردن
defrauding
U
کلاهبرداری کردن
short-changed
U
کلاهبرداری کردن
short-changes
U
کلاهبرداری کردن
duplicate
U
المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicated
U
المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicating
U
المثنی نوشتن یابرداشتن
duplicates
U
المثنی نوشتن یابرداشتن
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry
U
نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
casks
U
کلاه جنگی کلاه خود
cask
U
کلاه جنگی کلاه خود
jasey
U
کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
to block a hat
U
قالب کردن یک کلاه
squared
U
مرتب کردن کلاه
squares
U
مرتب کردن کلاه
defrauding
U
کلاه برداری کردن
To search ones conscience .
U
کلاه خود را قا ضی کردن
squaring
U
مرتب کردن کلاه
defrauded
U
کلاه برداری کردن
defraud
U
کلاه برداری کردن
defrauds
U
کلاه برداری کردن
square
U
مرتب کردن کلاه
frauds
U
کلاهبرداری
sharp practice
U
کلاهبرداری
defraudation
U
کلاهبرداری
false pretense
U
کلاهبرداری
scams
U
کلاهبرداری
scam
U
کلاهبرداری
fraud
U
کلاهبرداری
fraudlous
U
کلاهبرداری
spearing
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
Phishing
U
کلاهبرداری اینترنتی
frauds
U
کلاهبرداری کلاهبردار
frauds
U
تقلب کلاهبرداری
frauds
U
حیله کلاهبرداری
spoofs
U
کلاهبرداری مسخره
constructive fraud
U
کلاهبرداری اعتباری
spoof
U
کلاهبرداری مسخره
fraud
U
حیله کلاهبرداری
fraud
U
کلاهبرداری کلاهبردار
fraud
U
تقلب کلاهبرداری
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
guilty of fraud
U
محکوم به علت کلاهبرداری
It was all a fraud ( gimmeck ) .
U
تمامش کلاهبرداری بود
swindling
U
تدلیس جزائی کلاهبرداری
modiste
U
کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
confidence trick
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
gimmickry
U
استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
confidence tricks
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
fix
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
clip joint
<idiom>
U
شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
inserts
U
گذاشتن جاسازی کردن
insert
U
گذاشتن جاسازی کردن
cut
U
عبور کردن گذاشتن
inserting
U
گذاشتن جاسازی کردن
lodges
U
گذاشتن تسلیم کردن
deposits
U
: ته نشین کردن گذاشتن
have
U
صرف کردن گذاشتن
deposit
U
: ته نشین کردن گذاشتن
lodged
U
گذاشتن تسلیم کردن
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
lodge
U
گذاشتن تسلیم کردن
having
U
صرف کردن گذاشتن
lay down
U
فدا کردن گذاشتن
stead
U
گذاشتن حمایت کردن
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
deposit
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deteriorating
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
auction
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
arranging
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
deteriorates
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranges
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to put together
U
بکب کردن پیش هم گذاشتن
deteriorate
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deposits
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to hang up
U
معطل کردن مسکوت گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
U
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
louse
U
شپش گذاشتن شپشه کردن
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
arrange
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
in-
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
inserts
U
داخل کردن در میان گذاشتن
to shut up
U
حبس کردن درصندوق گذاشتن
arranged
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulates
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
insert
U
داخل کردن در میان گذاشتن
accumulate
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
dumbfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
deteriorated
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
wads
U
کپه کردن لایی گذاشتن
auctions
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
dumfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
accumulating
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
inserting
U
داخل کردن در میان گذاشتن
wad
U
کپه کردن لایی گذاشتن
to put a way childish
U
صرف کردن گرو گذاشتن
impostors
U
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
imposters
U
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor
U
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair
U
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to soak out the salt of
U
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
trapdoor
U
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoors
U
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
reefknot
U
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
stakes
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
aigret
U
گل کلاه
chapeau
U
کلاه
cappa
U
کلاه
beau
U
کج کلاه
pompom
U
گل کلاه
head piece
U
کلاه
panache
U
پر کلاه
bilk
U
کلاه سر
nightcap
U
شب کلاه
headgear
U
کلاه
cap
U
کلاه
hat
U
کلاه
hats
U
کلاه
ice-cap
U
یخ کلاه
pretty fellow
U
کج کلاه
opera hat
U
کلاه له شو
ice-caps
U
یخ کلاه
nightcaps
U
شب کلاه
jack a dandy
U
کج کلاه
capped
U
کلاه
ice cap
U
یخ کلاه
corner
U
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
U
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
U
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
d's cap
U
کلاه قیفی
petasus
U
کلاه بالدار
fraudulent
U
کلاه بردار
miyred
U
کلاه دار
peruke
U
کلاه گیس
swindles
U
کلاه برداری
periwig
U
کلاه گیس
polls
U
راس کلاه
hood
U
کلاه خود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com