English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
confidence trick U کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence tricks U کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constructive fraud U منظورعملی است که به اعتبارقانون خاص عنوان کلاهبرداری بافته و از این نظر از کلاهبرداری واقعی وارادی متمایز است
defraudation U کلاهبرداری
sharp practice U کلاهبرداری
scam U کلاهبرداری
scams U کلاهبرداری
fraud U کلاهبرداری
false pretense U کلاهبرداری
fraudlous U کلاهبرداری
frauds U کلاهبرداری
spoof U کلاهبرداری مسخره
spoofs U کلاهبرداری مسخره
defraud U کلاهبرداری کردن
defrauded U کلاهبرداری کردن
short-changed U کلاهبرداری کردن
defrauding U کلاهبرداری کردن
short-changes U کلاهبرداری کردن
short-changing U کلاهبرداری کردن
defrauds U کلاهبرداری کردن
short-change U کلاهبرداری کردن
scams U کلاهبرداری کردن
fraud U حیله کلاهبرداری
fraud U کلاهبرداری کلاهبردار
fraud U تقلب کلاهبرداری
frauds U حیله کلاهبرداری
frauds U کلاهبرداری کلاهبردار
frauds U تقلب کلاهبرداری
Phishing U کلاهبرداری اینترنتی
constructive fraud U کلاهبرداری اعتباری
rooks U کلاهبرداری کردن
rook U کلاهبرداری کردن
scam U کلاهبرداری کردن
guilty of fraud U محکوم به علت کلاهبرداری
It was all a fraud ( gimmeck ) . U تمامش کلاهبرداری بود
swindling U تدلیس جزائی کلاهبرداری
To swindle someoue . To take someone for a ride. U سر کسی کلاه گذاشتن ( کلاهبرداری )
gimmickry U استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
swindle U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
clip joint <idiom> U شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
imposters U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
trapdoors U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoor U روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
credence U اعتماد
reliance U اعتماد
trusts U اعتماد
trust U اعتماد
affiance U اعتماد
trustful U اعتماد
trusted U اعتماد
sense of trust U حس اعتماد
faith U اعتماد
belief U اعتماد
faiths U اعتماد
fideism U اعتماد
to base one self U اعتماد کردن
failure safety U قابلیت اعتماد
trustiness U قابلیت اعتماد
trig U قابل اعتماد
reliability U قابلیت اعتماد
soiothfast U قابل اعتماد
place confidence in U اعتماد کردن به
place confidence on U اعتماد کردن به
to put confidence in U اعتماد کردن به
to put trust in U اعتماد کردن به
reliableness U قابلیت اعتماد
self reliance U اعتماد بنفس
self trust U اعتماد بخود
trustworthiness U قابلیت اعتماد
trut U اعتماد کردن
vote of censure U رای اعتماد
self-confidence U اعتماد به نفس
awareness of the self U اعتماد به نفس
self-awareness U اعتماد به نفس
aplombself-trust U اعتماد به نفس
self-reliance U اعتماد به نفس
poise [self-confidence] U اعتماد به نفس
self-assuredness U اعتماد به نفس
self-assurance U اعتماد به نفس
self-trust U اعتماد به نفس
level of confidence U سطح اعتماد
self assurance U اعتماد به نفس
relies U اعتماد کردن
relying U اعتماد کردن
confiding U اعتماد کننده
confides U اعتماد داشتن به
confided U اعتماد داشتن به
votes of confidence U رای اعتماد
trustworthy U قابل اعتماد
confidentiality U قابلیت اعتماد
unreliable U غیرقابل اعتماد
trusty U قابل اعتماد
confidences U اعتماد رازگویی
confidence U اعتماد رازگویی
vote of confidence U رای اعتماد
self-confidence U اعتماد به خود
aplomb U اعتماد بنفس
self-reliance U اعتماد به نفس
confide U اعتماد داشتن به
trusts U اعتماد داشتن
reliability U قابل اعتماد
distrustfulness U عدم اعتماد
reliability U قابلیت اعتماد
faithworthy U قابل اعتماد
fiduciary U قابل اعتماد
relied U اعتماد کردن
dependability U قابلیت اعتماد
confidence coefficicent U ضریب اعتماد
trusted U اعتماد داشتن
confidence coefficient U ضریب اعتماد
confidence interval U فاصله اعتماد
trust U اعتماد داشتن
confidence limits U حدود اعتماد
rely U اعتماد کردن
diffidently U با نداشتن اعتماد بخود
man of confidence U شخص مورد اعتماد
authentic U موثق قابل اعتماد
reliably U بطور قابل اعتماد
lack of self-confidence U عدم اعتماد به نفس
lack of confidence U عدم اعتماد به نفس
lack of self-confidence U کمی اعتماد به نفس
lack of confidence U کمی اعتماد به نفس
lack of self-confidence U کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence U کمبود اعتماد به نفس
take down a notch (peg) <idiom> U سلب اعتماد به نفس
distrusted U سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting U سوء فن اعتماد نداشتن
distrusts U سوء فن اعتماد نداشتن
distrust U سوء فن اعتماد نداشتن
self doubt U عدم اعتماد بنفس
trust in god U اعتماد یا توکل به خدا
diffidence U عدم اعتماد به نفس
disafected person U عنصر غیرقابل اعتماد
calculable U براورد کردنی قابل اعتماد
trut U اعتماد کردن به امیدوار بودن
blue book U هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
in order to <idiom> U اعتماد شخص را بدست آوردن
make out <idiom> U باعث اعتماد،اثبات شخص
self confidence U اعتماد بنفس غرور بیجا
dependable U قابل اعتماد توکل پذیر
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
untrustworthy U غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
con U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
cons U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning U مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
self depedence U اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence U اتکاء به نفس اعتماد به نفس
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com