English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
residentiary U کشیش مقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly U در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
druid U کشیش
clergyman U کشیش
padre U کشیش
ecclesiastics U کشیش
predicant U کشیش
hieratic U کشیش
herdsman U کشیش
herdsmen U کشیش
druids U کشیش
clerics U کشیش
presbyterate U کشیش
ecclesiastic U کشیش
evengelist U کشیش
priests U کشیش
priest U کشیش
cleric U کشیش
clergymen U کشیش
padres U کشیش
churchmen U کشیش
provost U کشیش
churchman U کشیش
provosts U کشیش
abbe U کشیش
settler U مقیم
inmate U مقیم
settled U مقیم
settlers U مقیم
abider U مقیم
inmates U مقیم
resident U مقیم
denizens U مقیم
denizen U مقیم
residents U مقیم
domiciled U مقیم
dweller U مقیم
resider U مقیم
settlor U مقیم
stator U مقیم
termer U مقیم
in residence U مقیم
residing U مقیم
inhabitant U مقیم
officiant U کشیش سرپرست
clerkly U وابسته به کشیش
archpriest U کشیش بزرگ
Reverend U جناب کشیش
rectors U کشیش بخش
rector U کشیش بخش
acolytes U دستیار کشیش
hedge priest U کشیش روستا
high priest U کشیش اعظم
shaveling U سرتراشیده کشیش
presbyterial U وابسته به کشیش ها
lay brother U نیمچه کشیش
priestcraft U کشیش بازی
priestlike U کشیش وار
priestliness U کشیش مابی
right reverend U جناب کشیش
sacerdocy U کشیش منشی
sacerdotalism U کشیش مابی
holy joe U کشیش دهکده
acolyte U دستیار کشیش
priesthood U مقام کشیش
presbyteries U خانه کشیش
priesthood U کشیش بودن
presbytery U خانه کشیش
primate U کشیش ارشد
parsons U کشیش بخش
parson U کشیش بخش
vicars U کشیش بخش
vicar U کشیش بخش
lama U کشیش بودایی
lamas U کشیش بودایی
domiciled in tehran U مقیم تهران
house physician U پزشک مقیم
italiot or ote U مقیم ایتالیا
minister resident U وزیر مقیم
domiciliate U مقیم ساختن
non resident U غیر مقیم
to station oneself U مقیم شدن
residing abroad U مقیم خارجه
residentiary U روحانی مقیم
resident segment U قطعه مقیم
resident program U برنامه مقیم
resident loader U بارکننده مقیم
non resident U مقیم موقتی
non-resident U مقیم موقتی
resides U مقیم شدن
reside U مقیم شدن
non-residents U مقیم موقتی
won U مقیم شدن .
sedentary U مقیم دریک جا
settle U مقیم کردن
resided U مقیم شدن
settles U مقیم کردن
kirkman U عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
curate U معاون کشیش بخش
lamaistic U وابسته به کشیش بودایی
rectrix U بانوی کشیش بخش
pardoner U کشیش امرزنده گناه
chancel U جای مخصوص کشیش
prsbytery U محل جلوس کشیش
officiating priest U کشیش پیش نماز
cassocks U خرقه پوش کشیش
presbyter U کشیش سرپرست کلیسا
parsonages U قلمرو کشیش بخش
parsonage U قلمرو کشیش بخش
pontiffs U کشیش بزرگ پاپ
monseigneur U مسیو کشیش کاتولیک
Imhotep U کشیش [دربار مصر]
rectory U خانه کشیش بخش
chancels U جای مخصوص کشیش
cassock U خرقه پوش کشیش
divining U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
divine U کشیش استنباط کردن
ministers U وزیر مختار کشیش .
minister U وزیر مختار کشیش .
papas U پاپ کشیش ناحیه
curates U معاون کشیش بخش
rectories U خانه کشیش بخش
pontiff U کشیش بزرگ پاپ
papa U پاپ کشیش ناحیه
divines U کشیش استنباط کردن
Foreign residents in tehran. U خارجیان مقیم تهران
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
to be in residence U مقیم یا ماندنی بودن
expat [colloquial] U شهروند مقیم خارج
expatriate U شهروند مقیم خارج
citizen abroad U شهروند مقیم خارج
non-resident citizen [American E] U شهروند غیر مقیم
house surgeon U جراح مقیم بیمارستان
maronite U مسیحی مقیم لبنان
memory resident program U برنامه مقیم در حافظه
hosteler U مقیم شبانه روزی
non-resident shareholder U سهامدار غیر مقیم
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
manses U محل سکنی خانه کشیش
sacerdotage U کشیش مابی جماعت کشیشان
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
curacy U معاونت کشیش بخش یادهستان
manse U محل سکنی خانه کشیش
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
curacies U معاونت کشیش بخش یادهستان
German expatriates U شهروندهای آلمانی مقیم خارج
non-resident partner U شریک غیر مقیم [اقتصاد]
tsr U برنامه مقیم پایانی ایستا
terminal and stay resident program U برنامه مقیم پایانی ایستا
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
parish U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
zucchetto U شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parishes U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
tunicle U لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
conus residents U پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
priestcraft U دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parish U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parishes U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
the sovereign U پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo U ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
dirty bit U بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
deacons U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
installable device driver U درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
pastorally U چوپان وار کشیش وار
garrisons U مقیم کردن مستقر کردن
garrison U مقیم کردن مستقر کردن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com