English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to give up the ghost U جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
deliveries U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
committing U تسلیم کردن
consigned U تسلیم کردن
committed U تسلیم کردن
commits U تسلیم کردن
commit U تسلیم کردن
submit U تسلیم کردن
consign U تسلیم کردن
to fork over U تسلیم کردن
submits U تسلیم کردن
betrays U تسلیم کردن
submitted U تسلیم کردن
submitting U تسلیم کردن
hand over U تسلیم کردن
betray U تسلیم کردن
give up U تسلیم کردن
to give in charge U تسلیم کردن
consigns U تسلیم کردن
to deliver up U تسلیم کردن
consigning U تسلیم کردن
hand on U تسلیم کردن
betrayed U تسلیم کردن
infeoff U تسلیم کردن
betraying U تسلیم کردن
betraying U تسلیم دشمن کردن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
betrayed U تسلیم دشمن کردن
ceding U تسلیم کردن صرفنظرکردن از
betrays U تسلیم دشمن کردن
cedes U تسلیم کردن صرفنظرکردن از
lodged U گذاشتن تسلیم کردن
lodges U گذاشتن تسلیم کردن
to give up U تسلیم کردن امیدبریدن از
cede U تسلیم کردن صرفنظرکردن از
jurisdiction U تسلیم دادگاه کردن
yields U تسلیم کردن یا شدن
yielded U تسلیم کردن یا شدن
yield U تسلیم کردن یا شدن
betrayment U تسلیم به دشمن کردن
betray U تسلیم دشمن کردن
to muddle on U با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
to starve into surrender U گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
To submit something to someone. U چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
to take ship U با کشتی حمل کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
sailed U با کشتی حمل کردن
sail U با کشتی حمل کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
sailings U با کشتی حمل کردن
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
keel U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keels U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
compliance U تسلیم
consignation U تسلیم
liveries U تسلیم
livery U تسلیم
renditions U تسلیم
resignations U تسلیم
deference U تسلیم
surrendering U تسلیم
surrendered U تسلیم
non resistance U تسلیم
submission U تسلیم
rendition U تسلیم
quietism U تسلیم
surrender U تسلیم
deliveries U تسلیم
resign U تسلیم
self submission U تسلیم
resigns U تسلیم
delivery U تسلیم
compromis U تسلیم
resignation U تسلیم
capitulation U تسلیم
surrenders U تسلیم
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
quit U تسلیم شدن
obeying U تسلیم شدن
addicted U تسلیم شده
pushover U زود تسلیم
yield stress U تنش تسلیم
to put by U تسلیم نشدن
to knock under U تسلیم شدن
obeyed U تسلیم شدن
surrender U تسلیم شدن
throw in the towel <idiom> U تسلیم شدن
yielder U تسلیم کننده
capitulate U تسلیم شدن
tap out U تسلیم شدن
extraditable U تسلیم کردنی
capitulates U تسلیم شدن
yielding U تسلیم شدن
delivering U تحویل تسلیم
compliant character U منش تسلیم گر
lodgement U تسلیم عرضحال
submission of a claim U تسلیم دادخواست
obeys U تسلیم شدن
resignedly U با تسلیم به قضا
never say die U تسلیم نشو
incompliance U عدم تسلیم
to submit to U تسلیم شدن
capitulating U تسلیم شدن
time yield U تسلیم زمانی
surrendered U تسلیم شدن
recreant U تسلیم شونده
give up <idiom> U تسلیم شدن
prehension U گرفتن تسلیم
give oneself up <idiom> U تسلیم شدن
irrefragable U تسلیم نشدنی
to cry craven U تسلیم شدن
acquiescently U از روی تسلیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com