Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wrack
U
کشتی شکستگی
shipwreck
U
کشتی شکستگی
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
shipwrecks
U
کشتی شکستگی
wreck
U
کشتی شکستگی
wrecking
U
کشتی شکستگی
wrecks
U
کشتی شکستگی
wrech
U
کشتی شکستگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
Other Matches
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
infirmness
U
شکستگی
break
U
شکستگی
breaks
U
شکستگی
fracture
U
شکستگی
fractured
U
شکستگی
nicks
U
شکستگی
nicking
U
شکستگی
aliasing
U
شکستگی
fraction
U
شکستگی
fractions
U
شکستگی
jaggies
U
شکستگی
breakage
U
شکستگی
labefaction
U
شکستگی
nick
U
شکستگی
nicked
U
شکستگی
head crash
U
شکستگی هد
breaking
U
شکستگی
breakages
U
شکستگی
oblique joint
U
شکستگی کج
distortion
U
شکستگی
distortions
U
شکستگی
heartbreak
U
دل شکستگی
sawtooth distortion
U
شکستگی
fracturing
U
شکستگی
fractures
U
شکستگی
vulnerability
U
شکستگی
rupture
U
شکستگی
refraction
U
شکستگی
ruptures
U
شکستگی
break down
U
شکستگی
crack
U
شکستگی
brokenness
U
شکستگی
decrepitude
U
شکستگی
decropitude
U
شکستگی
disconsolateness
U
دل شکستگی
disconsolation
U
دل شکستگی
consenescence
U
شکستگی
rupturing
U
شکستگی
cracks
U
شکستگی
crack-up
U
درهم شکستگی
blue brittle
U
شکستگی ابی
fractures
U
گسیختن شکستگی
heartbreaking
U
مایه دل شکستگی
crack up
U
درهم شکستگی
fracture
U
گسیختن شکستگی
knack
U
صدای شکستگی
black short
U
شکستگی سیاه
fractured
U
گسیختن شکستگی
strike joint
U
شکستگی طولی
fractured
U
شکستگی استخوان
sound distortion
U
شکستگی صدا
fractures
U
شکستگی استخوان
black brittleness
U
شکستگی سیاه
hydrogen embrittleness
U
شکستگی هیدروژنی
hot brittle
U
شکستگی گرم
crashed
U
شکستگی خرابی
compound fractures
U
شکستگی باز
crash
U
شکستگی خرابی
compound fracture
U
شکستگی باز
d. age
U
شکستگی فرتوتی
cold brittleness
U
شکستگی سرد
crashes
U
شکستگی خرابی
crashing
U
شکستگی خرابی
fracturing
U
گسیختن شکستگی
crashingly
U
شکستگی خرابی
fracturing
U
شکستگی استخوان
red brittleness
U
شکستگی سرخ
image distortion
U
شکستگی تصویر
image cintraction
U
شکستگی تصویر
fracture
U
شکستگی استخوان
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
fractural
U
مربوط به شکستگی استخوان
compound f.
U
شکستگی استخوان بازخم
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
resistance to cracking
U
مقاوم در برابر شکستگی
to allow for breakage
U
شکستگی راحساب کردن
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
fracture proof
U
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
argo
U
کشتی
ships
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
collier
U
کشتی
carinae
U
کشتی
flat
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
vessels
U
کشتی
wrestling
U
کشتی
boarded
U
کشتی
on the water
U
در کشتی
ark
U
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
bilge
U
اب ته کشتی
on board a ship
U
در کشتی
on shipboard
U
در کشتی
vessel
U
کشتی
on the sea
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
board
U
کشتی
hulk
U
کشتی
by water
U
با کشتی
afloat
U
در کشتی
foreship
U
سر کشتی
decked
U
پل کشتی
decks
U
پل کشتی
ship
کشتی
carina
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
bottom
U
کشتی
hulks
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
aft
U
در پس کشتی
parent ship
U
کشتی مادر
docked
U
تعمیرگاه کشتی
shipboard
U
کنار کشتی
passenger liner
U
کشتی مسافری
strand
U
به گل نشستن کشتی
sailer
U
کشتی بادبانی
passenger liner
U
کشتی مسافربری
fob
U
تحویل کشتی
sea anchor
U
لنگر کشتی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
pilotage
U
راهنمایی کشتی
dockyard
U
تعمیرگاه کشتی
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
shipload
U
بار کشتی
berthed
U
خوابگاه کشتی
berthing
U
خوابگاه کشتی
amid ships
U
درمیان کشتی
screwpropeller
U
پروانه کشتی
berths
U
خوابگاه کشتی
cockswain
U
پیشکارکارکنان کشتی
sailing vessel
U
کشتی بادبانی
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
berth
U
خوابگاه کشتی
shipboard
U
صحنه کشتی
docks
U
تعمیرگاه کشتی
shipboard
U
پهلوی کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
predial or prae
U
کشتی روستایی
privateer
U
کشتی مسلح
sea fight
U
جنگ کشتی ها
ship propeller
U
پروانه کشتی
ship papers
U
اسناد کشتی
firemen
U
اتشکار کشتی
sea gauge
U
اب نشین کشتی
commercial marine
U
کشتی تجاری
commondo ship
U
کشتی نیروبر
rhumb line
U
خط انحراف کشتی
rhumb
U
خط سیر کشتی
seaway
U
مسیر کشتی
ship building
U
کشتی سازی
ship handling
U
مانور با کشتی
shipbuilding
U
کشتی سازی
pleasure boat
U
کشتی تفرجی
tonnage
U
فرفیت کشتی
bosuns
U
افسر کشتی
dock
U
تعمیرگاه کشتی
roadstead
U
کشتی گاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com