Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
two thousand tonner
U
کشتی دو هزار تنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
capital ship
U
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
Other Matches
Loo sanpra
U
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
milfoil
U
بومادران هزار برگ هزار برگ
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
labyrinthine fret
U
هزار تو
thousandths
U
یک هزار
thousandth
U
یک هزار
myriad
U
ده هزار
mil
U
هزار
myriads
U
ده هزار
thousand
U
هزار
one thousand
U
یک هزار
thousands
U
هزار
million
U
هزار در هزار
multiped
U
هزار پا
millions
U
هزار در هزار
milliped
U
هزار پا
milleped
U
هزار پا
per mill
U
در هزار
per mil
U
در هزار
ten thousand
U
ده هزار
per mill
U
در هر هزار
grandest
U
هزار دلار
kilo
U
در معنای یک هزار
kilo
U
معادل هزار
thousand and one
U
هزار ویک
kilo
U
هزار گرم
polypody
U
هزار پایی
millepore
U
هزار سوراخ
milliard
U
هزار میلیون
myriagram
U
ده هزار گرم
diplopodous
U
دارای هزار پا
kilos
U
معادل هزار
grander
U
هزار دلار
grand
U
هزار دلار
several thousands
U
چندین هزار
millenniums
U
هزار سال
kilocycle
U
هزار چرخه
millennia
U
هزار سال
bimillenary
U
دو هزار ساله
thou
U
یک هزار دلار
spline
U
هزار خار
kilos
U
در معنای یک هزار
kilos
U
هزار گرم
myrialitre
U
ده هزار لیتر
millennium
U
هزار سال
kilogrammes
U
هزار گرم
myriametre
U
ده هزار متر
tonne
U
هزار کیلوگرم
kilograms
U
هزار گرم
myriameter
U
ده هزار متر
chiliad
U
هزار عدد
myriapoda
U
هزار پایان
kilogram
U
هزار گرم
chiliad
U
هزار ساله
kilometers
U
هزار متر
kilometre
U
هزار متر
tonnes
U
هزار کیلوگرم
kilometres
U
هزار متر
metric ton
U
تن متریک یا تن هزار کیلویی
hectare
U
ده هزار متر مربع
hectares
U
ده هزار متر مربع
yarrow
U
بومادران هزار برگ
kilos
U
هزار بیت داده
kilobaud
U
هزار بیت در ثانیه
g
U
در معنای یک هزار میلیون
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
omasum
U
هزار لاخئذقث خق ذثق
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
kips
U
هزار دستورالعمل درثانیه
Kbit
U
معادل هزار بایت
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
millennial
U
جشن هزار ساله
millenium
U
دوره هزار ساله
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
kilo
U
هزار بیت داده
k
U
نشانه بیان یک هزار
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
to die a thousand deaths
U
هزار مرگ و میر مردن
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
This is only one instance out of many .
U
این یک مورداز هزار تا است
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom
U
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
kiloton weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
Kbyte
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
kilos
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities
U
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte
U
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
puppis
U
کشتی دم
by water
U
با کشتی
hulk
U
کشتی
flattest
U
پل کشتی
flat
U
پل کشتی
hulks
U
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
afloat
U
در کشتی
carina
U
کشتی
boarded
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
carinae
U
کشتی
board
U
کشتی
vessels
U
کشتی
ships
U
کشتی
decked
U
پل کشتی
deck
U
پل کشتی
ship
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
aft
U
در پس کشتی
wrestling
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
argo
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
ark
U
کشتی
collier
U
کشتی
on the water
U
در کشتی
foreship
U
سر کشتی
on shipboard
U
در کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
bottom
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
on the sea
U
در کشتی
vessel
U
کشتی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
cockswain
U
پیشکارکارکنان کشتی
bos'n
U
افسر کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
flying dutchman
U
شبح کشتی
fob
U
تحویل کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com