English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capital ship U کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turret guns U توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
broadside U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadsides U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
gun U توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns U توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
warships U کشتی جنگی ناو جنگی
warship U کشتی جنگی ناو جنگی
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
privateer U کشتی مسلح
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
tonnage U فرفیت کشتی
war vessel U کشتی جنگی
war ship U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
battleships U کشتی جنگی
navies U کشتی جنگی
battleship U کشتی جنگی
combatant vessel U کشتی جنگی
portage U کرایه فرفیت کشتی
armement U مهمات کشتی جنگی
man of war U کشتی جنگی رزمناو
ship of the line U کشتی جنگی بزرگ
orlop deck U عرشه زیرین کشتی جنگی
ward room U اطاق افسران در کشتی جنگی
orlop U عرشه زیرین کشتی جنگی
tonner U کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
trireme U کشتی جنگی روم و یونان باستان
dromond U کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
knot density U چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
large scale computer U که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
mini- U اینچ و معمولا به اینچ
over shipment U ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
large ship U کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
slip rope U مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
berthing capacity U فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
valence U واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
battle drill U مشق جنگی تمرین جنگی
caliber U کالیبر
calibres U کالیبر
calibers U کالیبر
grooves U کالیبر
groove U کالیبر
calibre U کالیبر
preceding pass U کالیبر مقدماتی
wire rod pass U کالیبر سیم
blooming pass U کالیبر شمشه
dull finish U کالیبر مرده
diamond pass U کالیبر الماسی
roll pass U کالیبر نورد
breaking down pass U کالیبر شکست
cogging pass U کالیبر شمشه
blind pass U کالیبر کور
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
pullover gaging U کالیبر سنجی کردن
small arms U سلاحهای کالیبر کوچک
wire rod mill U کالیبر نورد سیم
subcaliber U توپهای کالیبر کوچک
small bore U جنگ افزار کالیبر کوچک
small arms U جنگ افزارسبک یا کالیبر کوچک
thirty thirty U تفنگ با فشنگ کالیبر 03 باباروت 03
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
caliber U قطرگلوله قطردهانه تفنگ یا توپ کالیبر
deer refle U تفنگ کالیبر بزرگ برای شکاربزرگ
inching U اینچ
inches U اینچ
pollex U یک اینچ
point size U اینچ
mini- U اینچ
by inches U اینچ اینچ
inched U اینچ
inch U اینچ
inch by inch U اینچ اینچ
big bore U اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
inches per second U اینچ بر ثانیه
microfloppy U اینچ دیسک
dots per inch U نقطه در هر اینچ
square inch U اینچ مربع
trackes per inch U شیار در اینچ
character per inch U دخشه در اینچ
in. U مخفف اینچ
typeface U نقط ه در اینچ
typefaces U نقط ه در اینچ
dpi U نقطه در هر اینچ
opportune lift U فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
pound per square inch U پوند بر اینچ مربع
RPI [row per inch] U رجشمار نسبت به اینچ
uncia U یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
tpi U تعداد شیار در هر اینچ
ounce per inch square U اونس اینچ مربع
bpi U تعداد بایت در هر اینچ
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
printed U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
cpi U Inch Per Character دخشه در اینچ
bytes per inch U تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
prints U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitches U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
cubit U مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ
I measure 30 inches round the waist . U اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
micronlitre U یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
pica U نوعی نوشتن در چاپگر که ده حرف در اینچ چاپ میکند
elite type U یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
cpi U تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
grid anode capacity U فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
bpi U تعداد بیتهایی که در یک اینچ از رسانه ذخیره سازی قابل ضبط است
tracks U تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracked U تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
track U تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
one thousand U یک هزار
thousandth U یک هزار
million U هزار در هزار
thousands U هزار
millions U هزار در هزار
myriad U ده هزار
multiped U هزار پا
mil U هزار
thousand U هزار
per mil U در هزار
per mill U در هر هزار
per mill U در هزار
milleped U هزار پا
myriads U ده هزار
labyrinthine fret U هزار تو
ten thousand U ده هزار
thousandths U یک هزار
milliped U هزار پا
enhances U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced U حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
kilos U معادل هزار
thousand and one U هزار ویک
kilocycle U هزار چرخه
spline U هزار خار
grand U هزار دلار
grander U هزار دلار
chiliad U هزار ساله
polypody U هزار پایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com