Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the veaael was neaped
U
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
meets
U
نشست نشست گاه
meet
U
نشست نشست گاه
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
on account of
U
بواسطه
by
U
از بواسطه
by of
U
بواسطه
in d.of
U
بواسطه
from
U
بواسطه
for
U
بواسطه
through
U
بواسطه
frae
U
بواسطه
because of
U
بواسطه
in right of his wife
U
بواسطه
they fought with courage
U
از =بواسطه
for the sake of money
U
بواسطه پول
thru
U
بخاطر بواسطه
out of
U
در خارج بواسطه
out-of-
U
در خارج بواسطه
through
U
بواسطه سرتاسر
it is because
U
بواسطه انست که
ipso jure
U
بواسطه خود قانون
photobiotic
U
زنده بواسطه نور
chemotherapy
U
درمان بواسطه موادشیمیایی
seaworn
U
ساییده بواسطه دریا
ipso facto
U
بواسطه خود عمل
emprosthotonos
U
پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
snow bound
U
بازمانده از زفتن بواسطه برف
ipso facto
U
بواسطه ماهیت خود فعل
ness on his part
U
این بیشتر بواسطه کمرویی است
to strain under a load
U
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
taeniasis
U
بدی مزاج بواسطه کرم کدو
to blunder away
U
بواسطه سوء اداره تلف کردن
to invalid a soldier home
U
سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
to grudge to do a thing
U
بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
men of light and leading
U
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
mithridatism
U
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish
U
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
to freshen rope
U
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
fouling
U
ته نشست
session
U
نشست
slumps
U
نشست
slumping
U
نشست
slumped
U
نشست
slump
U
نشست
trim
U
نشست
trimmest
U
نشست
sediment
U
ته نشست
sediments
U
ته نشست
settlement
U
نشست
settlements
U
نشست
precipitation
U
ته نشست
meetings
U
نشست
meeting
U
نشست
seepage
U
نشست
sitting
U
نشست
leakage
U
نشست
deposition
U
ته نشست
siting
U
نشست
depositions
U
ته نشست
symposia
U
هم نشست
settlement of the dam
U
نشست سد
seance
U
نشست
symposiums
U
هم نشست
symposium
U
هم نشست
consolidation
U
نشست
trims
U
نشست
settletment
U
نشست
leakages
U
نشست
sessions
U
نشست
sittings
U
نشست
trim aft
U
نشست پاشنه
settle
U
نشست کردن
extravasate
U
نشست کردن
sink
U
نشست کردن
sinkable
U
نشست کردنی
exudation
U
برون نشست
electrolytic deposition
U
ته نشست الکترولیتی
deposit
U
ته نشست ته نشین
true slump
U
نشست واقعی
deposits
U
ته نشست ته نشین
settlement ratio
U
نسبت نشست
trim forward
U
نشست سینه
seep in
U
نشست کردن
she sat behind me
U
او پشت من نشست
settlement of the foundation
U
نشست پی گاه
settles
U
نشست کردن
sinks
U
نشست کردن
air landed
U
هوا نشست
lacustrine sediment
U
ته نشست دریاچهای
assembly
U
مجمع نشست
oil residue
U
ته نشست روغن
sinking
U
استهلاک نشست
leaky
U
نشست کننده
boring stay
U
محل نشست
shore formation
U
ته نشست دریاچهای
annual accumulation of sediment
U
ته نشست سالانه
subsidence
U
نشست خاک
subsidence
U
نشست فرونشینی
subsides
U
نشست کردن
subsided
U
نشست کردن
subsiding
U
نشست کردن
closed conference
U
نشست مسدود
closed meeting
U
نشست مسدود
soft spot
U
ناحیه نشست
subside
U
نشست کردن
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
special session
U
نشست ویژه
precipitated rocks
U
سنگهای ته نشست
to cave in
U
نشست کردن
rate of deposition
U
سرعت ته نشست
lime deposite
U
ته نشست اهکی
calcareous deposit
U
ته نشست اهکی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
settlement forecast
U
پیش بینی نشست
settlement of abutments
U
نشست تکیه گاه
special session
U
نشست فوق العاده
annual accumulation of sediment
U
سال اورد ته نشست
extraordinary meeting
U
نشست فوق العاده
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
seat of settlement
U
محل نشست ساختمان
The dust was laid ( settled ) .
U
گرد وخاک نشست
He was favorably impressed by what I told him .
U
حرفم دردلش نشست
powwow
U
نشست وگفتگو کردن
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
She sat beside ( next to ) her mother .
U
کنار مادرش نشست
She went to the bad.
U
بروز سیاه نشست
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
the bird took its perch
U
مرغ روی چوب نشست
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
exudate
U
ترشح التهابی برون نشست
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
To associate ( mix) with someone .
U
با کسی نشست وبر خاست کردن
dropping
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
drops
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
valve seat insert
U
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
decks
U
پل کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
hulk
U
کشتی
board
U
کشتی
afloat
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
decked
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
flat
U
پل کشتی
hulks
U
کشتی
argo
U
کشتی
by water
U
با کشتی
aft
U
در پس کشتی
on the sea
U
در کشتی
ark
U
کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
ship
کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com