Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To be crazy about agirl .
U
کشته مرده دختری بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap
U
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
step daughter
U
نا دختری
girlhood
U
دختری
daughterhood
U
دختری
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
fallen
U
کشته
killed
U
کشته
killed in action
U
کشته
he was killed
U
او کشته شد
debutant
U
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
queen of
U
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
she was her putative daughter
U
اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
the fallen
U
کشته شدگان
to go west
U
کشته شدن
food for powder
U
کشته شدنی
gruel
U
کشته شدن
He was kI'lled on the spot.
U
جابجا کشته شد
to kiss the dust
U
کشته شدن
killed in action
U
کشته جنگی
he will be killed
U
کشته خواهدشد
to die in ones shoes
U
کشته شدن
massicot
U
کشته سرب
slain
U
کشته شده
killed steel
U
فولاد کشته
immolate
U
کشته شده
slack lime
U
اهک کشته
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
plastring trowel
U
ماله کشته کشی
taxi dancer
U
دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
The kI'lled and the wounded.
U
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
It ilanded him in trouble .
U
آدم کار کشته ای است
to have ones gruel
U
شکست خوردن کشته شدن
Strange to say he was not kI'lled.
U
عجب آنکه کشته نشد
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled.
U
چیزی نمانده بود کشته بشوم
Memorial Day
U
روز یادبود کشته شدگان جنگی
They were all either kI'lled ou taken prisoners .
U
همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
hydra
U
مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
groupies
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
antigone
U
دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
groupie
U
دختری که به امید آشنایی با هنر پیشگان یا ورزشکاران و غیره آنها را از مکانی به مکان دیگر تعقیب میکند
to spray a tree
U
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
oldster
U
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
his heart sank
U
دل مرده شد
lifeless
U
مرده
six feet under
<idiom>
U
مرده
hearses
U
مرده کش
hearse
U
مرده کش
one man
U
یک مرده
low spirited
U
دل مرده
low-spirited
U
دل مرده
dead
U
مرده
deceased
U
مرده
exanimate
U
مرده
in the dust
U
مرده
extinct
U
مرده
at rest
U
مرده
defunct
U
مرده
vapid
U
مرده
one-man
U
یک مرده
living corpse
U
مرده متحرک
air slaked lime
U
اهک مرده
resurrection man
U
مرده دزد
widower
U
مرد زن مرده
idle turn
U
کلاف مرده
widowers
U
مرد زن مرده
death watch
U
پاسبان مرده
inhumationist
U
مرده خاک کن
idle wire
U
سیم مرده
autopsies
U
تشریح مرده
swells
U
موج مرده
resurrectionist
U
مرده دزد
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
death masks
U
قیافه مرده
autopsy
U
تشریح مرده
blate
U
روح مرده
necrolatry
U
مرده پرستی
defunct
U
مرده درگذشته
cremation
U
مرده سوزانی
death mask
U
قیافه مرده
cremations
U
مرده سوزانی
time lags
U
زمان مرده
time lag
U
زمان مرده
reliquiae
U
مرده ریگ
exanimate
U
دل مرده وبیروح
ground swell
U
موج مرده
dull finish
U
رخده مرده
necropsy
U
مرده نگری
necrophobia
U
مرده هراسی
necrophilia
U
مرده گرایی
necrophagous
U
مرده خوار
dead storage
U
حجم مرده
necrophagous
U
مرده خور
necromania
U
مرده پرستی
dead storage
U
گنجایش مرده
dead space
U
فضای مرده
dead soils
U
خاکهای مرده
dead rise
U
فاصله مرده
murrain
U
گوشت مرده
dead band
U
نوار مرده
dead time
U
زمان مرده
slaked lime
U
اهک مرده اهک مرده
dull finish
U
کالیبر مرده
down with him
U
مرده باد
still born
U
مرده بدنیاامده
pah
U
مرده شور
death's head
U
جمجمه مرده
playing dead
U
مرده نمایی
death feigning
U
مرده نمایی
death day
U
سال مرده
deadness
U
حالت مرده
non productive time
U
زمان مرده
out of play
U
توپ مرده
deadball
U
توپ مرده
dead volume
U
حجم مرده
dead ball
U
توپ مرده
dead as a d.
U
بکلی مرده
dead load
U
بار مرده
lyke wake
U
پاسبانی مرده در شب
stillbirth
U
مرده زاد
saprophage
U
مرده خوار
stillbirths
U
مرده زاد
morgue
U
مرده خانه
parted
U
درگذشته مرده
morgues
U
مرده خانه
swell
U
موج مرده
swelled
U
موج مرده
balefire
U
اتش مرده سوزانی
eloge
U
ستایش شخص مرده
dead-house
U
مرده شوی خانه
inheritances
U
مرده ریگ وراثت
gralloch
U
احشای گوزن مرده
back lash eliminator
U
تعادل در مسیر مرده
still born
U
مرده زاییده شده
blast it
U
مرده شورش را ببرد
sloughy
U
شبیه پوست مرده
death mask
U
ماسک صورت مرده
departed
U
مرده درگذشته مرحوم
Speak well of the dead .
<proverb>
U
پشت سر مرده بد نگو.
aeropause
U
منطقه جوی مرده
cirerar yurn
U
فرف خاکستر مرده
death masks
U
ماسک صورت مرده
He is not dead by any chance , is he ?
U
نکند مرده باشد ؟
protoxlead
U
سنگ مرده مرتک
necromimesis
U
خود مرده انگاری
plague on it
U
مرده شورش ببرد
he seems to have died
U
ازقرارمعلوم مرده است
d. paleness
U
رنگ ارام مرده
funeral home
U
مرده شوی خانه
time lag
U
فاصله زمانی مرده
cadaveric
U
دارای رنگ مرده
time lags
U
فاصله زمانی مرده
sequestrum
U
قسمت بافت مرده
mortuaries
U
مرده شوی خانه
autopsies
U
تشریح نسج مرده
inheritance
U
مرده ریگ وراثت
mortuary
U
مرده شوی خانه
autopsy
U
تشریح نسج مرده
deathy
U
مرگ نما مرده وار
palled
U
تابوت محتوی مرده حائل
heritage
U
مرده ریگ سهم موروثی
natimortality
U
امار مرده زاییده شدگان
cadaverous
U
دارای رنگ پریده و مرده
palling
U
تابوت محتوی مرده حائل
prosector
U
تشریح کننده بدن مرده
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
palls
U
تابوت محتوی مرده حائل
pall
U
تابوت محتوی مرده حائل
wraiths
U
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith
U
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
f. pile or pyre
U
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
funeral pyre
U
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
crematory
U
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
necrotic
U
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
under hatches
U
زیر عرشه دوراز نظر مرده
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
ossuary
U
محل امانت گذاری استخوان مرده
postmortem
U
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
ossuary
U
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
urn
U
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urns
U
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
to be assassinated
U
ترور شدن
[کشته شدن]
[به قتل رسانده شدن]
zombiism
U
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
incinerator
U
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial
U
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators
U
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
corn
U
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyres
U
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com