Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bill poster
U
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters
U
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
he has a rushing business
U
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
notice board
U
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
partition wall
U
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
Follow signs for York.
به تابلوهای شهر یورک توجه کنید.
gas plasma display
U
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
counter fert
U
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall
U
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
adman
U
متصدی اعلانات
bulletin
U
تابلو اعلانات
bulletin board
U
تابلوی اعلانات
bulletin boards
U
تابلوی اعلانات
notice board
U
تابلو اعلانات
call board
U
تخته اعلانات
fly sheet
U
اعلانات دستی
bulletins
U
تابلو اعلانات
billboards
U
تخته اعلانات واگهی ها
billboard
U
تخته اعلانات واگهی ها
billposter
U
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
retaining wall
U
دیوار نگهبان دیوار محافظ
sysop
U
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
he is on his legs
U
کارش دایراست
adman
آگهی گر
advertisement
آگهی
advertising
آگهی
letter of advice
آگهی
He is completely absorbed by his business.
U
کاملاجذب کارش است
he prospered in his business
U
کارش بالا گرفت
He is attentive to his work .
U
متوجه کارش است
adjacent
U
نزدیک دیوار به دیوار
advertising
آگهی کردن
advertising pillar
U
ستون آگهی
public notice
U
آگهی به مردم
How much does an ad per line cost?
U
هر خط یک آگهی چقدراست؟
advertising column
U
ستون آگهی
advertise
آگهی دادن
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
U
کارش حساب وکتابی ندارد
He eventually landed in prison .
U
عاقبت کارش بزندان کشید
Let the secretary get on with it .
U
بگذارید منشی کارش را بکند
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
advertisement
آگهی های تجارتی
advertising
تبلیغ و آگهی تجاری
advertising poster
محل نصب آگهی
prospectus
U
آگهی پذیره نویسی
fast
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasts
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
get off one's butt
<idiom>
U
سرش شلوغه کارش شروع شده
fasted
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
classified advertisement
آگهی کوچک در جای خاص
classified advertisement
آگهی طبقه بندی شده
wine cooper
U
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
melodramatist
U
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
I have no fault to find with his work .
U
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
he prospered in his business
U
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
paste
U
چسباندن
agglutinate
U
: چسباندن
adhibit
U
چسباندن
close-fitting
U
چسباندن
close fitting
U
چسباندن
concatenate
U
چسباندن
pasting
U
چسباندن
pastes
U
چسباندن
cementation
U
چسباندن
glutinate
U
چسباندن
pasted
U
چسباندن
sellotaping
U
چسباندن
sellotapes
U
چسباندن
sellotaped
U
چسباندن
sellotape
U
چسباندن
gummed
U
چسباندن
stick
U
چسباندن
to sew on
U
چسباندن
gums
U
چسباندن
gumming
U
چسباندن
gum
U
چسباندن
notice
U
اعلامیه
[روی تابلو یا ستون آگهی]
He'll never get anywhere.
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
seal
U
محکم چسباندن
tag
U
اتیکت چسباندن به
conglutinate
U
بهم چسباندن
tags
U
اتیکت چسباندن به
glue
U
چسباندن چسبیدن
glues
U
چسباندن چسبیدن
knock together
U
بهم چسباندن
glueing
U
چسباندن چسبیدن
seals
U
محکم چسباندن
agglutination
U
عمل چسباندن
cut and paste
U
بریدن و چسباندن
gluing
U
چسباندن چسبیدن
ringman
U
کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
dynamic
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
to get in somebody's way
U
مانع کردن کسی
[چیزی]
که بتواند کارش را انجام دهد
chimney sweeps
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweep
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
paintress
U
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
dynamically
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
pawn broker
U
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
mail
U
پیام های الکترونیکی از و به کاربران صفحه آگهی یا شبکه
mails
U
پیام های الکترونیکی از و به کاربران صفحه آگهی یا شبکه
sysop
U
شخصی که سیستم تخته آگهی یا شبکه را نگه می دارد
pasting
U
نوعی شیرینی چسباندن
compaction
U
عمل بهم چسباندن
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
fasten
U
چسباندن سفت شدن
cemented
U
سمنت کردن چسباندن
cementing
U
سمنت کردن چسباندن
paste
U
نوعی شیرینی چسباندن
cements
U
سمنت کردن چسباندن
fastened
U
چسباندن سفت شدن
fastens
U
چسباندن سفت شدن
pasted
U
نوعی شیرینی چسباندن
cement
U
سمنت کردن چسباندن
pastes
U
نوعی شیرینی چسباندن
attach
U
چسباندن الصاق کردن
attach
U
وصل کردن چسباندن به
attaches
U
چسباندن الصاق کردن
attaches
U
وصل کردن چسباندن به
attaching
U
چسباندن الصاق کردن
attaching
U
وصل کردن چسباندن به
to stick on
[to]
U
چسباندن
[روی چیزی]
to glue on
[to]
U
چسباندن
[روی چیزی]
quantum meruit
U
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
industrial union
U
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
piecer
U
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
He'll never amount to anything.
<idiom>
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
to put a slur on any one
U
لکه بدنامی بکسی چسباندن
bond
U
متصل کردن چسباندن اتصال
binds
U
چسباندن صحافی کردن ودوختن
bind
U
چسباندن صحافی کردن ودوختن
to paste something with paper
U
کاغذ روی چیزی چسباندن
air man
U
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
daemon
U
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
mail
U
پیام های ارسالی بین کاربران صفحه آگهی یا شبکههای مابین
mails
U
پیام های ارسالی بین کاربران صفحه آگهی یا شبکههای مابین
scarfing
U
چسباندن دو قطعه به یکدیگربه وسیله چسب
set tiles
U
فرش کردن یا چسباندن کاشی بدیوار
page
U
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
paged
U
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
sticky charge
U
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
pages
U
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
bonding
U
چسباندن دو یا چند قطعه چوبی توسط چسب
bind
U
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
binds
U
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
he was p in his business
U
خوب بود کارش رونق گرفته بود
label
U
اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labels
U
اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labeling
U
اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
labelled
U
اتیکت چسباندن برچسب زدن علامت زدن
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
partitions
U
دیوار
walls
U
دیوار
counter-scrap
U
دیوار
enclosure wall
U
دیوار بر
wall
U
دیوار
face wall
U
دیوار بر
wall-to-wall
U
از دیوار به دیوار
alignment frontage
U
بر دیوار
f. with the woll
U
دیوار
bulkheads
U
دیوار
curtains
U
دیوار
walls have ears
U
دیوار
bulkhead
U
دیوار
cope
U
سر دیوار
fence
U
دیوار
coping
U
سر دیوار
partition
U
دیوار
fences
U
دیوار
bulwarks
U
دیوار
bulwark
U
دیوار
wellhead
U
سر دیوار
thickness of a wall
U
ضخامت دیوار
wall paint
U
رنگ دیوار
weephole
U
راه اب در دیوار
load bearing wall
U
دیوار باربر
thickness of a wall
U
کلفتی دیوار
the pictures on the wall
U
ی روی دیوار
wall opening
U
روزنه دیوار
wall lining
U
اندود دیوار
sea dike
U
دیوار ساحلی
inwall
U
دیوار گرفتن
septate
U
دیوار دار
key wall
U
دیوار اب بند
shear wall
U
دیوار برشی
partition wall
U
دیوار تیغه
tow brick wall
U
دیوار دواجره
seawall
U
دیوار یا سد دریایی
wall insulator
U
عایق دیوار
load bearing wall
U
دیوار حمال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com