Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
Other Matches
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
victim
U
قربانی
sacrificing
U
قربانی
sacrifices
U
قربانی
victims
U
قربانی
sacrificed
U
قربانی
sacrifice
U
قربانی
immolation
U
قربانی
mactation
U
قربانی
vicarious saccifice
U
قربانی
sacriticer
U
قربانی کننده
sacrifices
U
قربانی کردن
victimize
U
قربانی کردن
two bishops sacrifice
U
قربانی دو فیل
two bishops sacrifice
U
قربانی لاسکر
sacrificed
U
قربانی کردن
victimised
U
قربانی کردن
victimises
U
قربانی کردن
victimising
U
قربانی کردن
sacrifice
U
قربانی کردن
victimizes
U
قربانی کردن
sacrificing
U
قربانی کردن
victimization
U
قربانی کردن
victimizing
U
قربانی کردن
victimology
U
قربانی شناسی
victimized
U
قربانی کردن
offer a sacrifice
U
قربانی کردن
prey
U
طعمه قربانی
hecatomb
U
قربانی همگانی
talisman
U
نظر قربانی
mascot
U
نظر قربانی
immolate
U
قربانی شدن
immolator
U
قربانی کننده
heave offering
U
قربانی افراشتنی
mascots
U
نظر قربانی
hecatomb
U
قربانی صدگاو
talismans
U
نظر قربانی
victimless crime
U
جرم بدون قربانی
sacrificed
U
قربانی کردن جانبازی
sacrificial
U
فداکارانه وابسته به قربانی
burnt sacrifice
U
قربانی سوخته یا سوختنی
sacrifice
U
قربانی کردن جانبازی
self immolation
U
قربانی کردن خود
sacrificing
U
قربانی کردن جانبازی
sacrifices
U
قربانی کردن جانبازی
sacrifice
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
he fell a v to his ambition
U
قربانی جاه طلبی خودشد
greek gift
U
قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
sacrificed
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
gambit
U
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
hieromancy
U
طالع بینی ازروی قربانی
sacrifices
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificed
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
gambits
U
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
cannon fodder
[soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed]
U
خوراک توپ
[سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
rests
U
دیگران
rest
U
دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
asides
U
جدااز دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
aside
U
جدااز دیگران
regard for others
U
واهمه از دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
spoiler
U
محل عیش دیگران
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
mind reading
U
کشف افکار دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
individualized
U
از دیگران جدا کردن
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
dummy
U
الت دست دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
individualised
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
His happiness consists in helping others.
U
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
cats paw
U
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
bohemians
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
Schadenfreude
U
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
totaquina
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
noctule
U
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquine
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
These pants do not look any different than the others.
U
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Eavesdrop
U
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
fast talker
<idiom>
U
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
building blocks
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com